واژۀ عربی «وادی» که برای عربزبانان بیاباننشین معنای روشنی داشت، در متون کهن فارسی به کار نرفته بود. آغاز کاربرد این واژه در آثار فارسی، به ترجمههای کهن فارسی قرآن کریم در اواخر سدة سوم هجری برمیگردد؛ هنگامی که مترجمان ناچار شدند برای ده کاربرد قرآنی آن، برابرنهادی بجویند. این پژوهش درصدد است دریابد در هر دوره، چه برابرنهادهایی در ترجمه و تفسیرهای فارسی قرآن به کار رفته است. مسئلۀ دیگر این مقاله، بررسی این امر است که از چه زمانی و چرا مترجمان از ترجمة این واژه دست برداشتند. همچنین پیشنهاد برابرنهادهای مناسب برای ترجمة واژة وادی در قرآن نیز در این مقاله مورد نظر است. بررسیها نشان میدهد برابرنهاد وادی در سه دوره تغییر کرده است. در دورة نخست که تا میانة سدة ششم هجری ادامه یافت، برابرنهادها معمولا از ریشة «رود» برگرفته شده بودند. در دورة دوم که تا دورۀ معاصر ادامه یافته، غالبا وادی ترجمه نشده است. در دورۀ معاصر برابرنهاد «دره» و «سرزمین» ترجیح داده شدهاند؛ هرچند در این دوره نیز در بسیاری از موارد این واژه ترجمه نشده باقی مانده است. نبود روابط معنایی مورد نیاز برای تثبیت کاربرد برابرنهاد وادی در زبان فارسی، که برخاسته از تفاوت تجارب زیستی فارسیزبانان و ساکنان شبهجزیره است، بهصورت مانعی در برابر رواج برابرنهادی واحد عمل کرده است. همچنین نمیتوان همزمان با حفظ دلالتهای واژة وادی، برابرنهاد واحدی برای آن در نظر گرفت و مناسبتر آن است که با توجه سیاق معنایی هر آیه، برابرنهادی متفاوت برای ترجمة واژة وادی برگزید.