یکی از مهم ترین پیش زمینه های مردم سالاری دینی، وجود نگاه جامع برگرفته از دانشهای موجود به ویژه با تاکید بر فلسفه اسلامی است. پرسش این است که آیا حکمت متعالیه به عنوان مکتب فلسفی رایج می تواند چنین پیش زمینه ای را برای مردم سالاری دینی تامین نماید؟ مدعا این است که با توجه به قرائن، شواهد، مستندات و دلایل موجود می توان گفت که چنین امکانی در حکمت متعالیه نهفته است و از این رو گفته می شود که حکمت متعالیه پشتوانه فلسفی انقلاب اسلامی است. در این زمینه البته توجه به چند نکته قابل اشاره است: تلفیق و پیوند نظر و عمل و آرمان گرایی و واقع گرایی، توجه به لوازم و مفروضات و پیش فرض ها و داشتن حریت و شجاعت لازم برای ابراز رای و نظر و آزاداندیشی، تاکید بر داشتن فهم و نگاه فلسفی به مثابه پشتوانه نظری اقدامات عملی و عینی، این که سیاست و حکومت نمی تواند فارغ از آنچه در جامعه می گذرد باشد و از این رو متاثر از جریانات فکری و اجتماعی است. محورهای مورد اشاره در مقاله حاضر با این رویکرد مورد بحث قرار می گیرد که بر داشتن نگاه جامع با پشتوانه حکمی و فلسفی در نظریه مردم سالاری دینی تاکید نماید و بر این نکته پافشاری نماید که نمی توان و نمی بایست از رویکرد جامع حکمی و فلسفی در کنار توجه به محورهای فوق الذکر غفلت کرد. پایان بخش مباحث، ارائه مباحثی در زمینه رای مردم و رابطه حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی است.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی