تحلیل عوامل تعینبخش به کنش اجتماعی یکی از مباحث مهم علوم اجتماعی است که در ادبیات جامعهشناسی، طرح و نظریات گوناگون ساختارگرا، کنشگرا و تلفیقی را پدید آورده است. هدف این پژوهش، بررسی میزان و مکانیسم تأثیر ساختار و عاملیت در فرایند کنش اجتماعی است که طبق نتایج تحقیق، این دو عامل در تعینبخشی به کنش اجتماعی، با یکدیگر همکنشی دارند. این پژوهش، با روشی تحلیلی این موضوع را از رهگذر تحلیل و شناسایی مؤلفههای فعل ارادی انسان، بهعنوان هستۀ اصلی کنش اجتماعی، از منظر حکمت صدرایی بررسی میكند. دخالت هریک از عاملیت و ساختار، در فرایند کنش اجتماعی از مجرای مؤلفههای فعل ارادی صورت میپذیرد. عوامل ساختاری به صورت پیشینی، بسیاری از ابعاد معرفتی، انگیزشی و رفتاری کنشگر را شکل داده، به انحاء گوناگون بر شناختها، امیال و ارادۀ کنشگر اثر میگذارند، اما ماهیت الزامآور جامعه از مجرای ارائۀ قالببندی شدۀ اعتباریات لازم در کنش نمایان میشود. جامعه در نهایت، در شکلگیری هویت ثانویۀ کنشگر نقشآفرینی میکند. علیرغم این تأثیرات گسترده، کنشگر بهعنوان علت فاعلی کنش اجتماعی، میتواند در برابر بسیاری از این تأثیرات مقاومت نموده، با توان فطری تعقل و بازاندیشی، قادر به دستیابی به آگاهی مستقل و رسیدن به حقایق بوده، و کنش اجتماعی همواره با اراده او صورت میپذیرد. طبق نگاه حکمت صدرایی، کنشگر علاوه بر فرصتهای انتخابی فراوانی، ظرفیت ساختارشکنی و تغییر اعتباریات و شناختهای اجتماعی را نیز دارد.