بخشی نگری و مطالعات ذره نگرانه در همه حوزهها، بهویژه در مطالعات دینی، موجب تقلیلگرایی و فروکاست پدیده جامع، به بخشهای غیر قابل فهم است. نگاه ساختاری به دلیل تلقی پدیده بهعنوان نظام، جامعنگری، ملاحظه تمام عناصر، توجه به کارکردها، رتبهبندی عناصر، کشف ساختارهای پنهان، فراهم کردن زمینههای نقد و آسیبشناسی، در مطالعات دینی از اهمیت برخوردار است. ازاینروی، نویسنده با بهرهگیری از روش تفسیر موضوعی به کشف ساختار دین از منظر آیات و روایات پرداخته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد: در ادبیات شیعی، مجموعه عناصر دین با استعاره «درخت» توضیح داده میشود که همانند «ریشه»، «تنه» و «میوه» به سه بخش «اصول»، «فروع» و «ثمر/ میوه» تقسیم میشود. باوجود ضرورت کارکردی همه عناصر، باورها بهعنوان «کلمه توحید» بخش ثابت دین هستند. مناسک و آداب دینی که وضعیت آلی و واسطی دارند، فروع دیناند. درنهایت، پرهیز از کجرویها و محرمات، ثمره دین محسوب میشوند. بنابراین، دین صحیح را که با «شجره طیبه» معرفی میشود باید از ثمرات آن شناخت. هرگاه در جامعهای آمار کج رویها و آسیبها بالا باشد نشاندهنده این است که در ریشه یا وسایط مشکل وجود دارد. برای اصلاح امور باید ریشهها یا باورها اصلاح شود. تمرکز بر لایههای قابلرؤیت و مناسک گرایی از آفتهای سیاستگذاری فرهنگی است.
استاد گروه مطالعات فرهنگی و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام