به نظر میرسد نویسنده در تدوین این کتاب هیچ وقتی نگذاشته است، چه این که مقالات بدون بررسیهای لازم که آیا واقعا همه در راستای تثبیت و تدوین فرضیه نویسنده است یا خیر، پشت سر هم آورده شده است، والا مباحث مشیر الدوله و مستشار الدوله و رشدیه و مدارس جدید و میرزا علیخان امینالدوله و افسانه ملکم و حتی بحث اجتماعیون عامیون چه ارتباط مستقیمی با فرضیه نویسنده دارد که بخش عمده اگر نگوییم تمامی مطالب کتاب را به خود اختصاص داده است؟ شاید گفته شود که این مطالب زیربنای تفکرات حاکم بر مشروطه را تشکیل میداد، اما در این صورت نیز حاشیه بر متن و مقدمه بر ذی المقدمه غلبه کرده است. به این معنا که زمینههای فکری و هرمنوتیکی برداشتهای مختلف از مشروطه را تبیین کند که چه عوامل اندیشهای موجب شد که تقلیل گرایی در میان رهبران این حرکت اعم از روحانیون و روشنفکران به وجود آید؟ خواننده نیز در وهله اول همین انتظار را از این کتاب دارد، که علل و زوایای اندیشهای را برای او روشن کند، که چرا مثلا روشنفکران، مشروطه را این گونه تفسیر کردند و یا روحانیون از مشروطه چنین تلقی داشتند؟ زیرساختهای فکری و اندیشهای آنان کدام بود و چرا چنین شد؟ ناگفته پیداست که اگر قایل شدیم روش نویسنده در این کتاب بررسی تحولات اندیشهای است، مباحث، بیشتر انتزاعی و عقلی میشود و نقش رویدادها و تحولات تاریخی تا حد صرفا مستندات و شواهد کاهش مییابد.