در این مقاله، نخست، دیدگاه فلسفه، به ویژه مشاء، درباره علت سقوط اشیاء و گردش افلاک مورد بررسی اجمالی قرار می گیرد و، سپس، به دیدگاه های مشهور فیزیک نسبت به «جاذبه عمومی» یا «گرانش»، پرداخته می شود. قصد ما توجه دادن به این نکته است که گرچه «گرانش» قدیمی ترین و ابتدایی ترین اندرکنش شناخته شده مورد مطالعه و مداقه هم فلاسفه و هم فیزیکدانان است، اما ماهیت آن هنوز کاملاً شناخته شده نیست. مهم ترین نقد ما بر نظریه نسبیت عام، به عنوان جدیدترین نظریه استاندارد در توصیف گرانش، این است که گرچه «خاصیت هندسی فضا زمان» عملکرد گرانش را به خوبی توصیف و پیش بینی می کند، اما چندان توضیحی در مورد ماهیت آن نمی دهد. به نظر ما، فلسفه علت و ماهیت گرانش را عمدتاً در درون شیء لحاظ کرده است، در حالی که فیزیک علت این امر را بیشتر در بیرون شیء بررسی و جستجو می کند. به نظر می رسد برای روشن شدن هر چه بهتر موضوع، لازم است با در نظر گرفتن دیدگاه فلسفه نسبت به طبیعت و درون شیء، ابتدا، «ماهیت جرم» مورد بررسی دقیق قرار گیرد. برای این منظور، بهتر است فیزیکدانان علاوه بر نگاه صرفاً سطحی ریاضی وار و تجربه گرا، به ماهیت فلسفی این موضوع نیز توجه ویژه داشته باشند و فلاسفه نیز از فرصت ویژه ای که با کشفیات، به خصوص رصدهای جدید، بر اساس فیزیک و فنّاوری های جدید درباره شناخت عالم طبیعت و خواص جاذبه و گرانش در عصر جدید دست داده بهره کافی برند و مفاهیم و دیدگاه های فلسفی خود را به روز کنند و تعمیق بخشند، تا بتوان با استفاده از یک نگاه عمیق دوجانبه (فلسفی و فیزیکی)، ماهیت گرانش را بهتر شناخت.
استاد گروه فیزیک دانشگاه قم و همکار آموزشی گروه فلسفه های مضاف دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام