اندیشمندان مسلمان در عرصه حکمت عملی، نظریه هایی برای تبیین و تفسیر پدیده های فرهنگی، مطرح نموده اند که قابلیت و ظرفیت فراوانی برای به کار گیری در عرصه علوم اجتماعی دارد. مسکویه اندیشمند ایرانی قرن چهارم و پنجم قمری، از جمله فیلسوفانی است که با رویکردی اخلاقی به بررسی معنا، رذایل، فضایل و ارزشهای اخلاقی، سنن و تاثیر آن بر کنش متقابل پرداخته است. در این مقاله با روش تحلیلی به دنبال استخراج و تدوین نظریه فرهنگی وی و دلالت های آن در عرصه سیاست گذاری هستیم. وی چهار هدف لذت، نفع، خیر و ترکیبی از این موارد را برای تعاملات اجتماعی معرفی میکند که منجر به شکلگیری چهار نوع محبت میشود. انواع محبت مورد نظر وی نیز منجر به شکلگیری هفت نوع تعامل تعقلی، تعلیمی، تادیبی، طبیعی، عادتی، اکراهی و ناشی از ملکات میباشد که غلبه هر یک از این انواع تعاملات در سطح اجتماع موجب شکلگیری جامعه مبتنی بر محبت، جامعه عادله یا ظالمه از یک حیث یا جامعه ضروریه، عاقله، فاضله و عماره از حیثی دیگر خواهد شد. هماهنگی میان سه عامل تکامل اجتماعی فرهنگی، اصلاح فرهنگی در راستای شیوع و غلبه تعاملات تعقلی، تعلیمی و تادیبی؛ نسبت به تعاملات ناشی از طبیعت، عادت و ملکات و تعاملات اکراهی، را به منظور عقلانیسازی فرهنگ و دستیابی به ثبات، آرامش و رضایت، نشاط و شادی، از جمله دلالت های نظریه فرهنگی مسکویه در عرصه سیاست گذاری است.