نویسنده همکار: مهدی قوامی پور. درحالیکه در بررسی نسبت اسلام و سیاست، گروهی از محققان، اسلام را ذاتا سیاسی می دانند گروهی دیگر خوانش سیاسی از اسلام را امری جدید و متاثر از برخورد جهان اسلام با غرب و مدرنیته میدانند. هر یک از دو گروه نیز در اثبات مدعای خود به دلایل و مستندات بسیاری متوسل شده و تا به امروز هیچ یک از طرفین قادر به اقناع طرف دیگر نشده است، اما براساس منطق فازی که نشان میدهد هر گزاره همزمان میتواند هم صادق و هم کاذب باشد، میتوان گفت اسلام همواره در برخورد با سیاست و قدرت با توجه به موقعیت خود موضع گرفته و در واقع با نسبت های خاصی سیاسی بوده و از سوی دیگر، گرچه اسلام سیاسی در مفهوم جدید خود در تاریخ بی سابقه بوده، اما یک سره با اسلام بدون نسبت نیست. نکته مهمتر آن که میتوان با استفاده از مجموعه فازی به خوبی دید که علما و مراجع در طول دوره غیبت همواره به نسبتی سیاسی بوده اند و سیاست گریزی با عنوان تقیه و یا تعطیل اجرای حدود در دوره غیبت بنا به نظر فقهی برخی از علما و یا درخواست تشکیل و «صفر» حکومت اسلامی با زمامداری فقها و تسلط شان بر همه ارکان قدرت مجموعه فازی ما را تشکیل میدهند که کمترین عضویت را در «یک» مجموعه فازی ما دارند و بیشتر علما و مراجع و اندیشه های شیعی بین این صفر و یک قرار دارند.
استادیار دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی