این مقاله با مشارکت زهرا بیگلری نگاشته شده است. نخستین آشنایی ذهن با نامحدود در قالب مقوله کمّ است. ذهن با سلب محدودیت از برخی انواع کم، کمهای نامحدودی را فرض میکند. مشاء منکر تحقق خارجی نامحدود کمّی است؛ زیرا بر اساس دلایلی ابعاد نامتناهی را محال میدانند. اما اهل فن دلایل ایشان را ناتمام میداند. افزون بر اینکه تناهی ابعاد، لوازم باطلی دارد که دلیلِ بطلان این مدعاست. وجودهای پیرامون ما محدودند؛ یعنی گستره وجودی آنها با حدودی پایان میپذیرد. سلب این محدودیت، تصوری اجمالی از وجود نامحدود به دست میدهد. کرهای با قطر بینهایت همه حجم موجود را تصاحب نموده و بهره کرههای دیگر تنها حدود و تعینهایی در متن کره بینهایت است. چنانکه وجود نامحدود کل وجود را داراست و اشیاء دیگر تعینات و برشهایی در متن اویند. این مثال برای فهم نامحدود وجودی از نامحدود کمی بهره میجوید و نقاط قوت و ضعفی دارد که بیتوجهی بدانها موجب کجفهمی و بروز شبهات است. تصور نامحدود وجودی بدون نامحدود کمی نیز ممکن است. ذهن نامحدود تصورات نامحدودی دارد که مخلوقات این ذهناند. در این مثال نامحدودی به معنای فردانیت و یگانگی در وجود است. بر اساس این دو مثال، وحدت شخصی بهترین تفسیر برای وجود نامحدود است و تفاسیر دیگر نقائصی دارد.