چکیده: نوشتار حاضر در پی پاسخگویی به این سوال اساسی است كه منظومه كلامی ـ معرفتی امام خمینی چه بازتاب و تاثیری بر مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه ایشان داشته است؟ این مقاله بر آن است كه از طریق كندوكاو در منظومه كلامی حضرت امام (ره)، در جستجوی پاسخ بر آمده و به فرضیه اش دست یابد. بر اساس هرمنوتیك كلامی و جامعه شناختی معرفتی امام (ره)، اخلاق و سیاست نسبتی وثیق پیدا می كنند. مناسبات دوسویه و ژرف اخلاق و سیاست در اندیشه حضرت امام هم از منظر نظریه امامت قابل اثبات و بررسی است و هم از منظر نظریه ولایت فقیه. در نظریه امامت، اخلاق و سیاست دست كم در دو مسئله اساسی با هم در تناسب قرار می گیرند: یكی در مسئله ویژگی های امام است؛ زیرا حضرت امام (ره) قانون دانی را كه همان افضلیت علمی می باشد و نیز عدالت داشتن را كه در نظر ایشان همان برخورداری از كمال اعتقادی، اخلاقی و سیاسی می باشد از ویژگی های بارز «امام» می داند. مسأله دوم در شئون و كارویژه هایی است كه ایشان برای «امام» قایل می شود. نتیجه مستقیم این مسئله آن است كه اخلاق و سیاست در افق واحد قرار می گیرند. آن حضرت كارویژه های «امام» را نیز علاوه بر آن كه اعتقادی و عبادی می داند اخلاقی و سیاسی نیز فرض می كند كه باز هم رابطه معنادار و دوسویه ای میان اخلاق و سیاست برقرار می شود. رابطه وثیق اخلاق و سیاست در عناصری چون اراده و عدل تحت تاثیر نگرش كلامی حضرت امام به تجلی نهایی خود می رسد. زیرا در این نگرش، سیاست اخلاقی همان قوت اراده و مالكیت نفس است. بدین ترتیب اخلاقی شدن سیاست در گرو ساخت انسان و جامعه ای با اراده متمركز است. سیاست اخلاق زدا به انسان و جوامع مسلوب الاراده بازگشت پیدا می كند. از سویی دیگر بارزترین مصداق حسن و قبح در نگرش كلامی حضرت امام عدل و ظلم است. حضرت امام آن جا كه از عدل و عدالت سخن به میان می آورد آن ها را سرسلسله همه فضیلت ها در خداوند، هستی و جوامع فرض می كند و آن گاه كه از ظلم یاد می كند آن را ریشه همه رذیلت ها درنظر می گیرد. از دیدگاه امام (ره) سیاست صحیح سیاستی است كه واجد همه خوبی ها و عاری از هرگونه زشتی ها و پلیدی هاست؛ چنان چه سیاست شیطانی آمیخته با هر گونه منكرات و پلشتی ها و به دور از هرگونه خوبی ها و زیبایی ها می باشد.