جامعه اسلامی در عصر غیبت در فقدان رهبر و حاکمی بهسر میبرد که مستقیما نمیتواند تکالیف زندگی دنیوی را از منبع وحی دریافت و آنها را به مردم ابلاغ کند تا مردم به این تکالیف به مثابه باور دینی عمل نمایند. آنان اصول و قواعد کلی و ارزشی را از دورن متون دینی و آموزههای وحیانی به دست آورده و آنها را مبنایی برای حرکت و تعالی جامعه قرار میدهند. براین اساس، با تحکیم بنیانهای جامعه و تقویت همبستگی اجتماعی، زمینههای حرکت در مسیر رشد و تعالی فراهم میشود. همچنین علاوه بر اینکه جامعه الگوی مطلوب خود را تعریف، تعیین و ترسیم میکند، آن را مقبول خود میگرداند و بر اساس آن هویت خاصی مییابد.این نظریه مدعی است که برای تحصیل فلسفه زندگی و فلسفه سیاسی از متن آموزههای وحیانی، هیچ مانع معرفتی وجود ندارد. بنابراین با دریافت اصول و قواعد کلی زندگی میتوان فلسفهای سیاسی تولید کرد که از متن دین اسلام برخاسته باشد، به دلیل اینکه آموزههای وحیانی از جامعیت برخوردارند و در آنها خصلتهایی، چون: برهانپذیری، و حمایت و دفاع از منطق درونی خود مشاهده میشود.این مقاله کوشش میکند نخست مفاهیم و مفروضات نظریه را بررسی نموده، از ادله برهانپذیری آموزههای دینی سخن به میان میآید. حاصل چنین تحقیقی، تولید نوعی از فلسفه سیاسی و فلسفه زندگی بر مبنای آموزههای دینی و بر بنیادهای هستیشناسانه و معرفتشناسانه وحیانی خواهد بود.
عضو هیات علمی گروه فلسفه سیاسی پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی