وجود آثار هنری زیبا، یکی از برجستگیهای تمدن اسلامی است. اما حکمای اسلامی در مباحث حکمی خویش اهتمامی برای تبیین نظری هنر اسلامی نداشتهاند. از اینرو در عالم اسلام، علم مستقلِ مدونی که همه مباحث هنر در آن طرح شود و آموزههای مستقل و منسجم درباره هنر بهدست دهد، بهوجود نیامده است. با این وجود میتوان با عنایت به تعالیم حکمت اسلامی، در خصوص هنر اسلامی نظریهپردازی نمود. عوالم هستی یکی از مبانی هستیشناختی حکمت اسلامی است که میتوان از برآیند آن در حکمت هنر اسلامی نیز بهره برد. از منظر حکمت صدرایی، عوالم هستی علاوه بر عالم ماده، شامل عالم خیال و عقل است. عالم عقل بالاترین عالم است و عالم ماده پایینترین عالم. عالم مثال نیز حالت برزخی دارد. این عوالم مجمعالجزایری بیارتباط با هم نیستند. بلکه میان آنها تطابق برقرار است؛ به این گونه که آنچه در عالم مُلک هست، بهنحو برتری در عالم مثال وجود دارد و آنچه در عالم مثال هست، بهنحو اعلی در عالم عقول موجود است. در این مقاله ابتدا نظریه عوالم هستی در نظر حکمای اسلامی بیان میشود و سپس برآیند این نظر در حکمت هنر اسلامی ترسیم میشود. بدین طریق نشان داده میشود که میتوان با اتکا به حکمت اسلامی، از «حکمت هنر اسلامی» سخن گفت. نویسندگان محمدمهدی حکمت مهر ۱ حسن معلمی ۲ سید محمدعلی دیباجی ۳ یارعلی فیروزجائی ۲ ۱ دکتری فلسفه اسلامی دانشگاه باقرالعلوم۷ (نویسنده مسئول) ۲ دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه باقر العلوم(ع) ۳ دانشیار و عضو هیئت علمی پردیس فارابی دانشگاه تهران
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام