«جهانی سازی»** به عنوان یک پدیده نسبتا جدید، دغدغه فکری زمانه است. دغدغه بودن این مقوله ناشی از چالش های فکری و هویّتی این پدیده است. آثار و پیامدهای جهانی سازی در عرصه ها و حوزه های اصلی حیات اجتماعی انسان (سیاست، اقتصاد و فرهنگ) با محورهای مثبت و منفی همراهند و همین امر موجب می گردد که داوری مطلق انگارانه، سیاه و سفید دانستن مطلق آن و سطحی انگارانه جلوه کند. دو رویه بودن جهانی سازی از سویی، ناشی از بُعد فنّاورانه آن می باشد و از سوی دیگر، در ماهیت ایدئولوژیک آن ریشه دارد. جهانی سازی با استفاده از فنّاوری ارتباطی، میان پدیده های بومی و جهانی پیوند می زند، ایده ها و هنجارهای بومی را جهانگیر می سازد و از طریق تعمیم سازی فرهنگی و ارزشی به استحاله و تخریب تمایزها و تفاوت های بومی و محلی می انجامد. از جانب دیگر، به گفته دیوید هاردی، جهانی سازی با فروریختن مرزهای زمانی و مکانی، جوامع بشری را دچار بی هویّتی و بحران معنا می سازد؛ زیرا این پدیده مهم ترین عناصر هویّت ساز یعنی زمان و مکان را تحت تأثیر قرار داده، به فشردگی مکان ها و تراکم زمان ها می انجامد. با توجه به آثار و پیامدهای جهانی سازی برای جوامع بشری و با عنایت به وضعیت خاص جوامع اسلامی، چالش ها و تعارضات جهانی سازی نسبت به جوامع و اندیشه اسلامی تشدید می گردد؛ زیرا چه جهانی شدن را به عنوان یک پروسه تاریخی تلقّی نماییم یا یک پروژه غربی، در هر دو حالت، مظروف این ظرف ایده های لیبرالیسم است و فرهنگ لیبرالیستی، گفتمان مسلّط عصر جهانی. این امر به معنای چالش جدّی هویّت و فرهنگ اسلامی است. به عبارت دیگر، جهانی سازی چالش های مدرنیته غرب در برابر سنّت دینی را از لایه های خاص روشن فکری و روشن اندیشی در حوزه عام جوامع مطرح نموده و تعامل جوامع اسلامی با پدیده های جدید را به دغدغه عمومی مسلمانان و به ویژه جوانان مسلمان، تبدیل کرده است. با الهام از ایده آنتونی گیدنز می توان گفت: اگر تجدّد و مدرنیته جوامع سنّتی را با بحران هویّت و تشخّص یابی روبه رو نمود، جهانی سازی این بحران را در سطح عام و گستره وسیع جوامع سنّتی مطرح کرد. در مواجهه با دغدغه مطرح شده، اندیشمندان مسلمان چه پاسخی تدارک دیده اند؟ اندیشه و فرهنگ اسلامی از چه ظرفیت ها و توانمندی هایی برای ارائه تعریف جدیدی از هویّت انسان مسلمان و تجدّد برخوردار است؟ به طور خاص، در اندیشه فقهی کلامی تشیّع، چه ظرفیت ها و زمینه هایی را می توان برای مواجهه منطقی با پرسش های برآمده از درون جهانی سازی شناسایی کرد؟ متن حاضر به این پرسش عنایت دارد که اندیشه فقهی کلامی چه ظرفیت هایی برای مواجهه با پدیده جهانی سازی دارد؟ طبعا پرسش از ظرفیت های فکری مقدّم بر سؤال از زمینه ها و موانع عینی است. سطح بحثِ نخست عمدتا دارای رویکرد فکری است، در حالی که سطح دوم عمدتا دارای رویکرد جامعه شناختی می باشد. پاسخ احتمالی مورد توجه در این نوشتار در این گزاره فرضی مطرح می شود: اندیشه فقهی کلامی شیعی با اهتمام بر جایگاه عرف و عقل در فهم شریعت اسلامی از یک سو، و تأکید بر عنصر بالنده اجتهاد و تفّقه دینی از سوی دیگر، ظرفیت های درونی قابل توجهی در مواجهه با پرسش های عصر جهانی شدن در اختیار می گذارد. برای تبیین پرسش مزبور و پاسخ اسلام شیعی به آن، مطالب این نوشتار در محورهای ذیل دنبال می شوند: برای کشف ظرفیت های موجود در اندیشه سیاسی شیعی، مقایسه اصول، مبانی و اهداف حکومت جهانی اسلام، که در چارچوب اندیشه شیعی در قالب حکومت مهدوی و جامعه عصر ظهور مطرح می گردند، با اصول و اهداف جهانی سازی لیبرال و الگوی دموکراسی لیبرال می تواند راهگشا باشد. بر اساس اندیشه مهدویت، ناکامی الگوهای بشری در اداره عادلانه جوامع بشری زمینه های یأس، سرخوردگی و درماندگی انسان معاصر را فراهم نموده، خود بسترساز پذیرش ایده مهدویت شیعی می گردد. بنابراین، ناگزیر باید مهم ترین اهداف و ویژگی های نظام لیبرالیسم را به عنوان مظروف و گفتمان غالب جهانی سازی با اندیشه حکومت مهدوی مورد مقایسه قرار دهیم: ماهیت و ویژگی های جهانی شدن؛ ماهیت و ویژگی های حکومت جهانی اسلام؛ مقایسه جهانی شدن و حکومت جهانی اسلام. در سراسر این نوشتار، ما در پی تأیید این گمانه هستیم که جهانی شدن دارای دو رویه «ایدئولوژیک» و «تکنولوژیک» است. از نظر ایدئولوژیک، رابطه جهانی شدن و حکومت جهانی اسلام رابطه تعارضی، و از نظر تکنولوژیک، عدم تعارض و همراهی است. ناگفته پیداست که بر اساس دو دیدگاه دیگر (ایدئولوژیک نگر صرف وتکنولوژیک نگر تنها) رابطه مزبور از تعارض کامل تا انطباق وهمراهی کامل در نوسان می باشد. با تفکیک دو رویه مزبور،استدلال می کنیم که جهانی شدن بذاته و از نظر ماهوی فرایندی تاریخی است که بر بنیان توسعه و پیشرفت خیره کننده تکنولوژی ارتباطی شکل گرفته است. بنابراین جهانی شدن ظرف بی مظروفی است که هر جمع و جماعتی می تواند مظروف خود را در درون آن به دیگران عرضه نمایند، هرچند امروزه حجم بیشتر این ظرف را آموزه های لیبرال غربی به خود اختصاص داده است. بنابراین، جوامع اسلامی نیز این فرصت را دارند تا با استفاده از منطق و توانمندی های تعالیم و فرهنگ اسلامی، جوامع تشنه و سرخورده بشری را سیراب سازند، اما ظرف انتقال دهنده این مشروب «جهانی شدن» می باشد.
دانش آموخته و همکار آموزشی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام / نمایندهٔ مردم ولایت غزنی در دوره شانزدهم (پارلمان افغانستان) / رئیس دانشگاه خاتم النبیین (ص) کابل