فهم جامعه و مسائل مربوط به آن، دستکم بخشی از تلاشهای علمی دانشمندان از قدیم تاکنون بوده است. دغدغهی تبیین تغییرات اجتماعی و دگرگونیهایی که در سطح نهادها و ساختارهای اجتماعی رخ میدهد و ارائهی تبیینی درست از آن، مسألهای بود که باعث ایجاد دانشی به نام جامعهشناسی شد. به دلیل نگاه به جامعه از زوایای مختلف و سطوح تحلیل متفاوت، جامعهشناسان دیدگاههای متعدد و در برخی موارد متضادّی از تغییر اجتماعی ارائه کردهاند. به نظر دین (جهانبینی، شریعت و اخلاق)، انگیزههای روانی، اقتصاد و کُنش که بستر شکلگیری انگارههای اساسی جامعهشناسی شد، مهمترین مولفهها در باب تحلیل دگرگونیهای اجتماعی است. تدبّر در آیات و تحلیل آنها بر اساس این مولفهها با نظرداشت سیر نزول، میتواند در ارائهی یک الگوی قرآنی در باب سازوکار تغییر اجتماعی راهگشا باشد. پس از تدبّر در آیات و تحلیل کمی و کیفی دادهها، سازوکار تغییر اجتماعی از منظر قرآن، بهنظر فراگردی چندبُعدی و دورانی است. در این فراگرد، جهانبینی و باور افراد جامعه بهمثابه زیربنای تغییر اجتماعی بر کنش آنها تأثیر میگذارد و باعث بازتولید یا تغییر ساختارها میشود، امّا این تأثیر یکطرفه نیست. در نهایت؛ از منظر قرآن، هرگونه تحلیلی برای فهم تغییرات اجتماعی و سازوکار آن باید بر رابطه متقابل باور و کنش افراد تمرکز کند.
استاد و مدیر گروه تاریخ و تمدن دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام