دانشگاه مدرن، به عنوان نماد گفتمان مدرنیته در حوزه علم و فرهنگ، حامل باورها و ارزش هایی در تضاد با جوامع اسلامی بود. بنابراین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اسلامی شدن و تغییر ارزش های آن به نفع جامعه اسلامی، به یکی از آرمان های انقلاب تبدیل شد. در این راستا ایده ها، پژوهش ها و اقدام های گوناگونی برای اسلامی سازی دانشگاه انجام شد. پژوهش حاضر به دنبال یافتن رهیافتی برای «اسلامی شدن» و بررسی چگونگی حل تضاد سازمان دانشگاه مدرن (فعلی) با جامعه اسلامی است. در این تحقیق، از روش کیفی مطالعه کتابخانه ای، مصاحبه، و روش تحلیل مضمون، برای پاسخ به این پرسش ها استفاده شده است: چگونه دانشگاه مدرن می تواند تضاد خود با جامعه را به صورت بنیادین حل کند؟ الگوهای نهادی چه کمکی به این کار می کنند؟ کدام یک از عناصر سازمان دانشگاه، بیشترین سهم را در اسلامی شدن سازمان دانشگاه بر عهده دارد؟ یافته ها نشان داد که دانشگاه با عناصر ذهنی و عینی جامعه اسلامی در ارتباط است و عنصر محیط، اصلی ترین نقش را در تعریف سازمان دانشگاه اسلامی دارد. همچنین روشن شد که دانشگاه با «نهادی شدن» می تواند تضاد و فاصله خود با جامعه اسلامی را از بین ببرد و قدرت و مهارت سخن گفتن و همدلی با مردم، و مشروعیت و استمرار حیات خود را به دست آورد. بنابراین سازمان دانشگاه اسلامی به مثابه نهاد علم، انعطاف پذیرو انطباق پذیر با جامعه اسلامی است و دارای سه عنصر و رکن نهادی راهبرد، فرهنگ و ساختار سازمانی است که در فرایند نهادی شدن سازمان دانشگاه بیشترین تاثیر و تاثر را دارند.
دانشیار و مدیر گروه مدیریت راهبردی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام