هدف: این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش محوری است که منطق دستیابی به مبانی علوم انسانی اسلامی چیست؟ از این رو، تبیین فرایند و چگونگی دستیابی به مبانی علوم انسانی اسلامی، هدف متن پیش روست. روش:در گردآوری اطلاعات از روش کتابخانهای و در بررسی آن از روشهای فراتحلیل و نیز تحلیل فلسفی استفاده شده است. یافتهها: با توجه به مسئلۀ محوری و هدف این مقاله، نخست چگونگی و فرایند دستیابی به "مبانی علوم انسانی اسلامی" را مورد بررسی قرار داده، سپس مبتنی بر این فرایند، به مبانی مذکور نیز اشاره میشود. نخستین گام در این فرایند، معناشناسی دقیق مبانی است. لذا با ایجاد مرزبندی مفهومی و معنایی بین مبادی و مبانی و ارائۀ تعریفی روشن از مبانی، بیان میکنیم بدون توجه به جایگاه، موضوع و غایت علوم انسانی اسلامی نمیتوان مبانی آن را بیان کرد. نتیجهگیری: علوم انسانی از منظر جایگاهشناسی در منظومۀ علوم، ذیل علوم عملی و اعتباری قرار گرفته، نیازهای فردی و اجتماعی، موضوع مشترک و کلان این علوم میباشند. بنابر این، مبانی علوم انسانی اسلامی در پی گزارههایی است که موضوع و سنخ مسائل این علوم به طور مستقیم و بدون واسطه متوقف بر آنهاست. با توجه به این نکته، گزارههای هستیشناسانه، انسانشناسانه، معرفتشناسانه و... نه به عنوان مبانی علوم انسانی، بلکه به عنوان مبادی و اصول متعارف حاکم بر مبانی علوم انسانی باید مورد توجه قرار گیرند
همکار آموزشی گروه فلسفه های مضاف دانشگاه باقرالعلوم (ع)