وجود عباراتی در ترجمه یونانی عهد قدیم که از حکمت به عنوان عنصری الهی، البته برجسته یاد میکند، به مسیحیان کمک کرد تا زبان عهد جدید را بفهمند و از چارچوب ادراکی مقدماتیای برخوردار شوند که به مدد آن از یک طرف، این اعتقاد را که مسیح خداست بیان کنند، و از طرف دیگر، اظهار دارند که مسیح نه تنها نماد و تجلی الوهیت است بلکه وجودی مخصوص به خود دارد. سؤالی که از سوی هیلاری مطرح میشود این است که در این صورت از این اعتراف توماس (۱) : «پروردگار من و خدای من» (۲) چه باید فهمید؟ چگونه توماس میتوانست در مورد عیسی با اینکه «یک موجود انسانی» است، با تعبیر «خدای من» اظهار عقیده کند و در عین حال دعای شمع را بخواند؟ چگونه یک یهودی و حواری مؤمن میتواند فرمان الهی آمده در شمع را فراموش کند و ایمانی جدید را آشکار سازد که مسیح خداست، در حالیکه میدانست که اصل زندگیاش منوط به اعتراف به یگانگی خدا بود؟ توماس بارها شنیده بود که عیسی چیزهایی میگفت، از قبیل: «من و پدر یکی هستیم» و «تمام چیزهایی که پدر داراست، من هم دارم» ؛ نظیر آنچه از انجیل یوحنا میفهمیم. تفسیرهای او نشان میدهند که او خود این دغدغه را داشت که «من مطمئنم افراد زیادی، بهخصوص وقتی نوشتههای پولس قدیس را میخواندند، از خود میپرسیدند، چگونه پولس به عنوان یک مؤمن یهودی، که در سنت یهودی پرورش یافته و به آیینها و دعاهای یهودی خو گرفته است و اساسیترین عقیده درنظر او یکی بودن خدا بود، میتوانست چنین بیان مبالغهآمیزی را در مورد مسیح بهکار ببرد و گاه عباراتی را از قبیل آنچه میآید در تعارفات بهکار گیرد که مسیح را با خدا پیوند میزنند: «فیض پروردگارمان، عیسی مسیح، محبت خدا و همراهی روح القدس با همه شما باد» (۲ قرنتیان ۱۳:۱۳).