حال سوال مهم این است که آیا علم به علت یا دلیل یک تصدیق، شرط لازم معرفت حقیقی است و یا معرفت حقیقی یقین مطابق با واقع است، خواه به دلیل و علت آگاهی داشته باشیم، خواه آگاهی نداشته باشیم؟ ممکن است گفته شود کسی که تصدیق به امری دارد، به طور قطع به علت آن نیز علم دارد زیرا اگر علت آن را نمیدانست، تصدیق نیز برای او حاصل نمیشد. ولی روشن است این امر در علوم نظری که از طریق دلیل و برهان حاصل میشوند، میتواند صادق باشد ولی در علوم حصولی برگرفته از علوم حضوری و بدیهیات اولیه صدق نمیکند و در علوم نظری نیز احراز مطابقت غیر از حقیقت معرفت است؛ یعنی طریق رسیدن به معرفت حقیقی غیر از معنا و حقیقت آن است مگر اینکه کسی بخواهد در تعریف، اموری دیگر را دخیل بداند یا نام ببرد که ارزش این کار در حد جعل اصطلاح است و در آن نزاعی نیست. اگر ثمربخشی و مفید بودن، تعریف حقیقت باشد؛ یعنی معرفت حقیقی عبارت باشد از علم و یقین مفید برای بشر، در آن صورت در نظریه مذکور مشکل اساسی معرفت حقیقی ـ که مشکل مطابقت است ـ نه تنها برطرف نشده بلکه با جعل اصطلاح از آن فرار شده است و ثانیا بر فرض قبول، مفید بودن را چگونه باید احراز کرد؟ و از کجا بفهمیم کدام علم برای بشر مفید است؟ اگر ملاک تجربه باشد، در آن صورت تجربه باید مفید بودن را احراز و اثبات کند، یعنی مطابقت آن را با واقع نشان دهد و در این صورت بحث مطابقت مطرح میگردد."
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام