هدف پژوهش حاضر تبیین مبانی و اصول حاکم بر تربیت سیاسی در جهت حفظ و حراست از نظام سیاسی و به منظور برقرای و تداوم صلح و امنیت در اندیشه شیعه اثنی عشری و بررسی اندیشه توماس هابز در این زمینه بود. در این راستا و با روش توصیفی – تحلیلی، مبانی شناخت و باور شامل عقل، وحی، تقوا و خویشتنداری و ایمان؛ مبانی هستیشناختی، منبع انسانشناختی، اصول تربیت سیاسی شامل اصل توحید محوری، عبودیت و ولایتمحوری، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد، در فرایند تربیت سیاسی، فرد از منظر دینی میآموزد که ضمن شناخت محیط پیرامون، آن را بررسی، سپس براساس آموزههای دینی آن را تجزیه و تحلیل و در مرحلة بعد موضع دینمدارانه إتخاذ نماید. معرفتشناسی، هستیشناسی، انسانشناختی، سه مبنای محوری در جریان تربیت سیاسی است که مباحث تئوریک این فرایند را فراهم کرده و به تبع آن اصل توحید محوری، عبودیت و ولایت محوری، مسئولیتپذیری را تقویت و وظایف و تکالیف شهروندان را در قبال جامعه، مبتنی بر دین و دینداری تنظیم میکند. در اندیشههای غربی به ویژه در اندیشه هابز تربیت سیاسی به دنبال حفظ وضع سیاسی موجود، اعمال کنترل اجتماعی و سیاسی از طریق یادآوری ترس و وحشت در وضع طبیعی بر نسل نو و تلاش در جهت تربیت افرادی مرید، هوادار و وفادار به دولت مطلقه است. در اندیشۀ شیعی، تربیت سیاسی درپی تحقق اهدافی نظیر ترتیب شهروندان مستقل و نقاد، تربیت افرادی تأثیرگذار و مشارکتجو در مسائل سیاسی و اجتماعی، ایجاد احساس مسئولیت به سرنوشت نظام سیاسی حاکم و نیز احساس مسئولیت نسبت به خویش، افراد جامعه و کل بشریت است.