فارابی از جمله فیلسوفان و اندیشمندانی است که در زمینه اخلاق ، مباحـث مهـم و تاثیرگذاری بیان کرده است ؛ فارابی از نظر مکتب اخلاقی ، فیلسوفی غایت گراسـت ، به گونه ای که سعادت را غایت اخلاق و عالی ترین خیر ذاتی می داند. وی این خیـر را سعادت حقیقی دانسته و غیر از آن را سـعادت غیرحقیقـی مـی شـمارد. بـه نظـر فارابی ، برخی امور مانند معرفت ، تعلیم و تربیت ، و اجتمـاع در رسـیدن بـه سـعادت دخیل هستند. فارابی فضایل را حد وسط قوای نفس انسان می داند. بر این اسـاس ، رذایل در طرف افراط و تفریط آنها قرار دارند. وی اخلاق را امری اکتسابی دانسـته و معتقد است افعال اختیاری انسان ، که بر اساس اراده و اختیار صادر می شدند، قابل ارزش گــذاری اخلاقــی انــد. فــارابی کوشــیده اســت مباحــث اخلاقــی را بــر پایــه استدلال های عقلی و منطقی بنا کند و نوعی اخلاق فلسفی و عقلی ارائـه دهـد. از سوی دیگر نیز، کوشیده است اندیشه های خود را بر اساس متون دینی تنظیم کنـد که این امر در آثار و اندیشه اخلاقی او هویداست . البته نکات مبهمی هم در اندیشه اخلاقی وی وجود دارد که می توان آنها را با توجه به مطالب دیگر او، تفسیر و حـل کرد. از جمله تـوهّم نسـبیت در شـناخت سـعادت و دسـت یابی بـه آن ، همچنـین ابهاماتی که در مباحث حد وسط و اکتسابی بودن اخلاق در اندیشه اخلاقی فـارابی وجود دارد. در این مقاله می کوشیم پس از تبیین اندیشه اخلاقی فارابی ، دیـدگاه او را ارزیابی و نقد کنیم .
عضو هیات علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه قم