به دنبال حوادث یازدهم سپتامبر و حمله به ساختمانهای تجارت جهانی،آمریکاییها انگشت اتهام را بلافاصله به سوی القاعده و بن لادن متوجه ساختند.صرف نظر از اینکه این اتهام با واقعیت مقرون بوده یا خیر،آمریکا تدارک حمله وسیعی را برای سرنگونی رژیم طالبان در افغانستان که پناهگاه القاعده و بن لادن بود. صورت داده و سرانجام با انجام این حملات، آنان را به ظاهر از افغانستان اخراج نمود.هنوز هم بسیاری در دنیا بر این باور هستند که حملات یازدهم سپتامبر کار دستگاههای اطلاعاتی آمریکا بوده است.آمریکا همزمان با این مسائل و پس از آن تاکنون،جمهوری اسلامی ایران را به همکاری با القاعده و طالبان متهم می نماید. از جمله این اتهامات کمک مالی یا تسلیحاتی، پناه دادن به آنها در نقاطی از خاک ایران و یا اجازهء عبور و فرار مخفیانه از طریق خاک ایران می باشد.اتهامات غیر مستقیم دیگری نیز نظیر همکاری حزب الله لبنان با القاعده از طریق وساطت ایران و آموزش و سازماندهی مجدد القاعده از این طریق،مطرح شده است.بی اساس بودن این اتهامات آن قدر واضح است که حتی خوش باورترین متحدان آمریکا نیز آن را نپذیرفته اند.زیرا صرف نظر از مسائل سیاسی و بین المللی،ایران با تفکر شیعی خاص خود هیچگاه با گروههای افراطی وهابی نظیر القاعده اشتراک نظیر سیاسی یا فکری ندارد.نمونه بارز این مسئله در مخالفت ایران با حکومت وهابی طالبان در افغانستان که حتی تا مرحله جنگ تمام عیار پیش رفته اند قابل لمس است.مقاله مذکور سعی دارد جهت رفع این اتهامات بی اساس،به معرفی وهابیت و پیشینه تاریخی و گرایش ضد شیعی آنان پرداخته و نشان دهد شیعه و وهابیت نمی توانند متحد استراتژیک یکدیگر باشند و در این ارتباط روابط با عربستان سعودی که مذهب رسیمی آن وهابی است به لحاظ عدول حکومت سعودی از مواضع اولیه وهابیت به دلیل ملاحظات سیاسی می باشد.