"گیتون پیکن در مقدمهء بسیار خوبی که بر شعرها اثر شیده نوشت،این خطر را دریافت که در شرایط کنونی،زبان شعر به شدت خودمحور و خودخواه میشود: این شعر،تجربهای در درون زبان نیست، زبان تجربه است. با این همه میتوانیم از خود بپرسیم که در جستجوی ارزشهایی که ما را (به تصویر صفحه مراجعه شود) به تفکر دربارهء زبان،تحجر،ابهامگرایی، سرخوردگی و حتی تنفر واداشتند،آیا شعر معاصر در پی گشودن راههای تازهای است؟راههایی که هنوز کشفناشده باقی ماندهاند؟نوعی نوسازیی که اخیرا نمود بیشتری نیز یافته است،در حال شکلگیری است؛بیهراس از اینکه به لحاظ نظری، واپسروی محسوب شود. این قانون طبیعت است که شعر هیچگاه از زبان روزمره زیاد فاصله نگرفت و اینکه هر انقلابی در شعر بر آن بود که بازگشتی به زبان معمولی داشته باشد و حتی سعی داشت که خود پرچمدار این بازگشت نیز باشد. این شعر زمانی شکل میگیرد که شاعر با انسان زندهای که خود اوست یکی میشود و زندگی و شعر و واقعیت و هنرش ورای اضطراری برای تلاش و مبارزه،به هم درمیآمیزند. بازگشت شعر غنایی یکی از مشکلات اساسی تحقیقات ادبی در چند سالهء اخیر،قائل شدن تمایز بین خود نویسنده و اثرش بوده است،گرچه کاملا واضح است که دیگر آن«من» رمانتیک در شعر معاصر جایی ندارد. با تأملی در آثار چاپ شده،شاعران دیگری را نیز میتوان یافت که چند سطری از اشعارشان کافی است تا حاکی از کندوکاو زیباشناسانهء آنان در وادی ادبیات نوین باشد،همانند این شعر از پاتریک میشل: صدایی بس کوتاه که سکوت را بنا مینهد، نظمش میدهد و میستایدش."
دانشیار گروه زبان انگلیسی، دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام