فصل اول: تشکیل « دولت ـ شهر » روم امروزه ایتالیا به سرزمینی گفته می شود که از شمال به کوه های آلپ، از شرق به دریای آدریاتیک، از غرب به دریای تیرنی و از جنوب به دریای مدیترانه محدود می شود. قسمت شمالی این کشور را ایتالیای برّی ( خشکی ) و بقیه آن را شبه جزیره ای یا ایتالیای بحری می گویند. کوه های آپنین با۲۹۰۰ متر ارتفاع، مثل ستون فقرات از شمال به جنوب ایتالیا کشیده شده و کرانه های غربی را از گزند وزش بادهای شمال شرقی در امان نگاه می دارد. آب و هوای ایتالیا مدیترانه ای است یعنی در تابستان گرم و خشک و در زمستان ملایم و مرطوب است. در حدود قرن هشتم قبل از میلاد، گروهی از مهاجران لاتینی به دلیل جنگ های پی درپی، افزایش جمعیت و کمبود منابع غذایی و به دنبال مجال و محل مناسب تری برای زندگی، شهر آلبالونگا در پای کوه آلبان را که تقریباً در مرکز ایتالیا قرار گرفته بود ترک کردند و به ناحیه ای در ۳۲ کیلومتری شمال غربی آن منطقه رفتند و یکی از معروف ترین زیست گاه های بشری در حوزه تمدنی مدیترانه، یعنی شهر روم را بنا کردند. زمانی که قبایل گِل در سال ۳۱۰ ق.م، پس از تصرف، شهر رُم را به آتش کشیدند، بسیاری از اسناد تاریخی از بین رفت و از آن پس بود که افسانه و خیال پردازی مجال بیشتری پیدا کرد. معروفترین این افسانه ها ساختن شهر روم به دست « رمولوسِ » افسانه ای است که به وسیله ماده گرگی بزرگ شد و شهر رُم را در ۲۲ آوریل ۷۵۳ ق.م بر بالای تپه « پالاسیوم » بنا کرد. روم از لحاظ بازرگانی داخلی موقعیتی مناسب داشت، زیرا در محل تلاقی حمل و نقل رودخانه ای و زمینی شمال و جنوب قرار گرفته بود. امّا از لحاظ بهداشتی در وضعی نامساعد بود، زیرا باران و سیل خصوصاً هنگام بهار و زمستان در دشتهای اطراف آن و در قسمتهای پایین شهر مردابهای مالاریاخیز ایجاد می کرد. به همین دلیل هفت تپه موجود در شهر رُم که از موقعیت بهتری برخوردار بود مورد توجه واقع شد و زودتر از سایر مناطق آباد و تبدیل به مرکز حسّاس امپراتوری روم شد. اتروسک ها که در سواحل غربی ایتالیا ساکن بودند در ۶۱۸ ق.م در جریان توسعه متصرفات خود، شهر رم راتصرف کردند. آخرین پادشاه اتروسکی که بر روم حکومت کرد « تارکن » نام داشت که ملقّب به محتشم یا مغرور بود. تارکن که فردی ستمکار و تندخو بود و به مردم روم خصوصاً اشراف و نجبا سختگیری می کرد، در سال ۵۱۰ ق.م با شورش مردم مواجه شد که به تبعید وی از رُم و پایان بخشیدن به سلطه اتروسک ها منجرشد. پس از بیرون راندن اتروسک ها و استقلال دوباره شهر رُم در حدود ۵۱۰ ق.م تا زمان آگوست که اوّلین امپراتور روم بود، آریستوکراسی ( نظام حکومتی اشراف ) با قوانین خاص دوران جمهوری بر تمامی امور دولت روم مسلط بود، ولی قدرت واقعی در دست اشراف بسیار ثروتمند و اندک شمار و فرماندهان نظامی بود که با قدرت شمشیر و پرداخت رشوه های کلان، زمام امور دولت را به دست می گرفتند.مبنای طبقات اجتماعی در روم باستان، قبیله بود. هر قبیله یا خاندان مرکب از چند خانواده بود که رئیسی به عنوان پدر داشت. تعداد این قبایل اشرافی ۳۰۰ قبیله بود و اعضای آنها « پاتریسین ها » یا به زبان رومی « پاتریسیوس » یعنی اشراف خوانده می شدند و حق حکومت و فرمانراوایی منحصر به ایشان بود. پاتریسین ها در سنای روم عضویت داشتند و صاحب نفوذ عمده و اساسی در جلسات تصمیم گیری مجلس سنا بودند. طبقه دیگر مردم اشخاصی بودند که به لحاظ حقوق سیاسی و مدنی، آزاد ولی فقیر و تهیدست بودند. آنها گذشته از این محرومیت، زمانی که نمی توانستند بدهی خود را به موقع بپردازند، طلبکار حق داشت که آنان را به زندان بفرستد و یا برده خود کند. قدرت سیاسی مشترکاً در دست مجلس سنا، به عنوان مهمترین رکن حکومت و دولتمردانی بود که امور اجرایی را اداره می کردند. مجلس سنا از ۳۰۰ عضو تشکیل می شد که همه از اشراف و نجبا بودند. در راس حکومت جمهوری، دو کنسول قرار داشت که برای مدت یک سال انتخاب می شدند و اداره امور نظامی و مدنی را به عهده داشتند و به دلیل اینکه هیچ یک از آن دونفر نمی توانست بدون رضایت دیگری مبادرت به کاری کند، مجبور به توافق با یکدیگر بودند. هنگامی که خطر بزرگی کشور را تهدید می کرد، کنسولها یک نفر را به عنوان دیکتاتور انتخاب می کردند که برای مدت شش ماه دارای اختیارات تام و صاحب قدرت مطلق بود و بدون مشاوره مجلس سنا و مراجعه به ملت می توانست تصمیمات لازم را بگیرد. طبقه عوام و رعایا که در خدمت ارتش و اشراف بودند، بر اثر فشار بیش از حد اشراف و در اختیار گرفتن تمام امتیازات سیاسی و اجتماعی توسط آنان، متفقاً دست از کار کشیده و به کوه مقدس « آوانتن » در نزدیکی شهر رُم رفتند و اشراف را به ساختن شهری که با رُم رقابت کند تهدید کردند. در سال ۴۹۳ ق.م پس از ناآرامیهای ناشی از تضادهای عمیق اجتماعی و پس از یک رشته مذاکرات بین نمایندگان اشراف و عوام، قرار بر این شد که از بدهی افراد تهیدست صرف نظر گردد و افرادی که به دلیل عدم پرداخت بدهی خود به بردگی افتاده بودند آزاد شوند. گذشته از این، با موافقت اشراف و تصویب سنا، عوام و رعایا اجازه یافتند که برای خود حامیانی موسوم به « تریبون » انتخاب کنند. تریبون ها از هرگونه تعرض مصون و دارای حق وتو ( Veto ) بودند، یعنی می توانستند با هر اقدامی که به نظرشان برای عوام ضرر داشت مخالفت کنند. « دولت ـ شهر » روم در اوایل قرن ۴ ق.م، پس از شکست دادن کامل اتروسک ها و تصرف شهرهای مختلف ایتالیا، با دشمنان جدید خطرناکی روبرو شد.یکی از این دشمنان، طوایف « سلت » و « گِل » بودند. سلت ها در آغاز هزاره اول ق.م در سرزمین گِل ( فرانسه امروز ) و اسپانیا مستقر شدند و با مردم بومی این نواحی درآمیختند. از این اختلاط قومی و نژادی، قبایل گِلوا ایجاد شد. قبایل گِلوا از سلسله جبال آلپ گذشتند و پس از قتل و غارت فراوان، شهر رُم را تسخیر کردند و آن را به آتش کشیدند و در سال ۳۹۱ ق.م پس از به دست آوردن غنائم فراوان از روم خارج شدند. امّا در سالهای ۳۵۰،۳۵۸ و ۳۶۷ ق.م حملات خود را از سر گرفتند و مردم روم با سماجت و علی رغم تلفات سنگین آنان را به عقب راندند. حکومت رُم پس از به عقب راندن قبایل گِلوا به ترمیم حصار شهر و اصلاح وضع سپاهیان پرداخت و توانست سلطه خود را بر تمام ایتالیا گسترش دهد. حکومت رُم که توانسته بود با سماجت و پافشاری و تحمل مصائب و مشکلات فراوان سلطه خود را بر ایتالیا کامل کند، به دنبال کسب فضای بیشتر و در واقع حاکمیت بر حوزه تمدنی مدیترانه و سود بردن از مزایای استراتژیک و اقتصادی این دریا بود. در این مسیر، دولت روم با رقیب بسیار نیرومندی به نام دولت کارتاژ روبرو شد که به نوبه خود به دنبال تسلط بر تمام سواحل و جزایر دریای مدیترانه بود. رقابت بین دولت روم و دولت کارتاژ جنگ هایی خونین را در سده دوم قبل از میلاد بر حوزه تمدنی مدیترانه تحمیل کرد که در تاریخ به « جنگ های پونیک » مشهور شده است.
عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام