مقدمه استاد راهنما ولقد أرسلنا موسى بآياتنا أن أخرج قومک من الظلمات إلى النور وذکرهم بأيام الله إن في ذلك لآيات لكل صبار شکور -(ابراهیم: ۵) اگر تاریخ و رویدادهای بزرگ آن به خوبی کاویده شود، شکیبایان شکرگزار می توانند در آنها نشانه هایی بیابند که به مدد آن از تاریکیها به سوی روشنایی راه برند. تاریخ پر فراز و فرود پیروان مکتب اهل بیت (ع)، هنوز نقطه های تاریک بسیار برای بررسی و نکته های باریک بسیار برای فراگیری دارد. یکی از جنبه های شایسته درنگ تاریخ شیعیان، ساختار و سازمان اجتماعی آنها در گستره تاریخ تمدن اسلامی است. شناخته شده ترین این ساختارها و سازمانها را می توان اینگونه نام برد: نظام قدرت سیاسی شیعیان، سازمان وکالت، سازمان نقابت و ساختار مرجعیت. نظام قدرت سیاسی نیز به نوبه خود در قالب هایی گوناگون زیر قابل دسته بندی است: | 1. دستگاه خلافت؛ مانند دستگاه خلافت فاطمیان (۲۹۷-۵۶۷ ق)؛ ٢. دولت های مستقل؛ مانند دولت علویان طبرستان (۲۵۰-۳۱۶ ق)، دولت سربداران (۷۳۷-۷۸۳ ق) و دولت صفویه (۱۱۴۸-۹۰۷ ق)؛ ٣. دولت های نیمه مستقل؛ مانند دولت آل بویه (۳۲۲-۴۴۸ ق)؛ ۴. پاره ای خاندان ها، مانند خاندان آل فرات در سده سوم و چهارم هجری. معمولا منابعی که به بررسی تاریخ شیعیان پرداخته اند، بر اساس این دسته بندی سامان یافته اند، اما گونه ای دیگر از ساخت سیاسی هم در تاریخ شیعیان قابل شناسایی است که شاید بتوان آن را دولت فرد شیعی نامید. دولت فرد شیعی را می توان دولتی دانست که از سوی یک تن از شیعیان که در یک ساختار سیاسی غیرشیعی دارای منصب حکومتی است و نقشی در انتخاب جانشین خود ندارد اداره می شود. شاید وزارت خواجه نصیرالدین طوسی (۶۷۲ ق) برای هلاکو نمونه خوبی برای این نوع حضور سیاسی شیعیان در ساختار حکومت باشد، اما بی تردید نمونه های فراوانی از آن را می توان در گوشه و کنار تاریخ اسلام یافت که وظیفه شناسایی و تحلیل آن به عنوان قلمرویی کمتر کار شده بر دوش تاریخ پژوهان و و تشیع پژوهان سنگینی می کند. یکی از مقاطع قابل توجه در این زمینه، سده پایانی دستگاه خلافت عباسی (۱۳۲- ۶۵۶) است. در هشت دهه پایانی خلافت عباسیان یعنی در زمان خلافت الناصر لدين الله (۶۲۲-۵۷۵ ق)، الظاهر بالله (۶۲۲-۶۲۳ق)، المستنصر بالله (۶۲۳-۰ ۶۴ ق) و المستعصم بالله (۶۴۰-۶۵۶ ق) شش وزیر شیعی مذهب یعنی ابن قصاب (۵۹۲ ق)، ابن قنبر، ابن مهدی علوی، ، ابن امسينيا (۶۱۰ ق)، مؤیدالدین محمد بن محمد بن عبدالكريم قمی و مؤيد الدین محمد بن علقمی (۶۵۶ ق) متناوبا به همراه تنی چند از کارگزاران شیعی مذهب در ساختار خلافت عباسی حضور داشتند و موجب تحولاتی قابل توجه در تاریخ شدند. تبیین این پدیده و واکاوی ریشه ها و پیامدهای آن در قالب یک پایان نامه تحصیلی در سال ۱۳۸۸ ش. به یکی از دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد رشته تاریخ اسلام دانشگاه باقرالعلوم (ع) پیشنهاد شد و سپاس خدای را که ایشان هم به گونه ای شایسته این کار را به انجام رساند. سرکار خانم رضیه سادات موحد ابطحی که از افتخار انتساب به خاندانی جلیل القدر بهره مند است، در مقام نگارش این رساله، استعدادی قابل توجه برای تاریخ پردازی از خود نشان داد. امید است که این استعداد را واننهد و با بالندگی بیشتر باز هم خود و جامعه علمی را بهره رساند و از یاد مبرد که شاید زمانه همواره بر این مدار نباشد. ابوالحسن ماوردی (۴۵۰ ق) در ص ۵۸-۵۷ کتاب خواندنی ادب الدنيا و الدین پس از آن که دانشجویان را به عدم سستی فرامی خواند در تعلیل این دعوت خود می گوید: چه بسا زمانه به آن چه اکنون داده است بخل بورزد و نسبت به آن چه تاکنون گشاده دست بوده، مشت بفشرد، فينبغی لطالب العلم أن لا يني في طلبه و ينتهز الفرصة به فربما شح الزمان بما سمح و ضت بما منح com فرصت را مغتنم میشمرم تا ضمن ارج نهادن دوباره به دانشگاه باقرالعلوم و گروه تاریخ آن، از مؤسسه شیعه شناسی و همه همکاران متخلق و خدومش و به ویژه رئیس دانش دوست و ادب پرور آن که با همه مشکلات جانکاه سال های اخیر، چراغ این نهاد علمی را همچنان روشن نگاه داشته است تشکر کنم. پیشکش این اثر به جامعه علمی با نظر لطف و مساعدت آنها میسور شده است. ابن عساکر ( ۵۷۱ ق) در صفحه ۲۴۶ جلد ۷۱ تاریخ مدینه دمشق، از عالمی به نام احمد بن ابی الحواری نام می برد که سی سال دانش آموخت و وقتی به آن چه میخواست رسید کتاب ها را به دریا افکند و خطاب به دانش گفت: من این کار را از سر کوچک شمردن تو و کاستن از قدر و منزلت تو نکردم، بل من تو را می جستم تا به پروردگارم راه برم و اکنون که راه را یافته ام از تو بی نیاز شدم. ما حمله ابن ابی الحواری به کتاب را برنمی تابیم ولی این جمله او را هم از یاد نمی بریم که علم باید راهبر ما به سوی سرچشمه باشد، امید است که به لطف خدای خوب، این اثر چنین رنگی به خود بگیرد. محسن الویری - دانشگاه باقر العلوم (ع) ۱۷ خرداد ۱۳۹۲ ۲۷ رجب ۱۴۳۴ سالروز مبعث پیامبر اعظم (ص) شرح و بررسی نقشآفرینی قابلتوجه شیعیان در ساختار قدرت عباسیان در سده پایانی این سلسله (از خلافت ناصر تا سقوط بغداد) و ارزیابی چگونگی سازگاری اندیشه سیاسی شیعه با شرایط جدید است. آنچه در این دوران حایز اهمیت است، راهیافتن شیعیان بهعنوان بخشی از کارگزاران به ساختار قدرت بود که توانستند در ارکان مختلف حکومت، حضور پررنگی داشته باشند و تا زمان سقوط بغداد به دست مغول، این نقشآفرینیها را ادامه دهند. این حضور، در چرخش قدرت به نفع تشیع و برهمزدن معادلات سیاسی به سود شیعیان تاثیر بهسزایی داشت. به اعتقاد نویسنده، همکاری و نزدیکی ویژهای که در میان ساختار و کارگزار در این زمان ایجاد شد، وابسته به علل و زمینههایی است که ضرورت تبیین چرایی این جریان را ثابت میکند. کتاب «نقش شیعیان در ساختار حکومت عباسیان» تالیف رضیه سادات موحد ابطحی در چهار فصل کلی با عناوین «ساختار سیاسی حکومت عباسیان»، «چگونگی حضور شیعیان در ساختار حکومت عباسیان»، «علل حضور شیعیان در ساختار حکومت عباسیان» و «پیامدهای حضور شیعیان در ساختار قدرت عباسیان» تهیه و تنظیم شده و ضمن بررسی ساختار حکومت عباسیان به تبیین جایگاه و نقش شیعیان در برههای حساس از این حکومت دیرپا یعنی از خلافت ناصر تا سقوط بغداد میپردازد. در بخشی از کتاب آمده است: «خلافت عباسیان تا اندازه زیادی، سازگار با نظریه اهل سنت بود و شیعیان که از جریانات موثر در روی کار آمدن آنها بودند مورد ظلم و ستم و قلع و قمع قرار گرفتند. همواره درگیری میان دو حزب علوی و عباسی که در قالب بحثهای کلامی و ادبی آغاز شده بود به مرحله عمل و میدان جنگ نیز کشیده میشد. از این روست که شاهد تنوع قیامهای شیعی در دوران عباسی هستیم.» هریک از فصلهای کتاب شامل چند گفتار است و در زیرعنوان هریک از گفتارها به موضوعهای جداگانهای پرداخته شده است. نویسنده در گفتار اول نخستین فصل کتاب با عنوان «ارتباطات عمومی» به موضوعهایی همچون، خلافت، ولایتعهدی، وزارت، امارت، قضاوت و ارتش و سپاه میپردازد و گفتار دوم نیز که «ارتباطات افقی» نام گرفته است به تبیین پیدایش دیوانها، انواع آنها و سیر تحول آن میپردازد.