«هرمنوتیک» طی چند قرن اخیر توانسته است به صورت شاخه ای مستقل در حوزه تفکر بشری جایگاه ویژه ای احراز کند. امروزه به متفکران برجسته و فراوانی درباره هرمنوتیک پژوهش می کنند و هر سال رسائل و مکتوبات متنوعی در این زمینه معرفتی به بازار اندیشه عرضه می شود. افزون بر اینکه، هرمنوتیک قرن بیستم این بخت و اقبال را داشته که دستاوردهای فکری خویش را به دیگر حوزه های دانش سرایت دهد و عالمان دیگر شاخه های معرفتی را تحت تأثیر قرار دهد و پرسشها و بحث های تازه ای را در آن عرصه ها پر افکند. از این رو در حوزه هایی مانند فلسفه، الهیات، نقد ادبی، علوم اجتماعی، و فلسفه علم، شاهد کاربرد روز افزون هرمنوتیک و مباحث مربوط به آن هستیم. این واژه در طول تاریخ کوتاه استعمال خویش به عنوان شاخه ای از دانش به حجمی از تفکر اشاره و دلالت دارد که از فرط تنوع، کمتر انضباط می پذیرد. فهرست عناوینی که تحت این نام بررسی می شود، بسیار گسترده و نا همگن است و به زمینه های متنوع تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، نظری گسترش یافته است، ترسیم چهره ای جامع از هرمنوتیک و تاریخ مسائل آن هدف اصلی این کتاب است. نوشتار حاضر مشتمل بر شش فصل و یک ضمیمه است. فصل نخست به معرفی اجمالی هرمنوتیک می پردازد. در فصل دوم هرمنوتیک عصر روشنگری و طلیعه هرمنوتیک مدرن تا آغاز قرن بیستم و پیدایش هرمنوتیک فلسفی بررسی می شود. فیلسوف شهیر آلمانی مارتین هیدگر مبداء هرمنوتیک فلسفی است وی چرخشی انقلابی و نوین در مسیر دانش هرمنوتیک به وجود آورده است، از این فصل سوم به تشریح و نقد هرمنوتیک هیدگر اختصاص دارد. بسط و شرح و تنفیح هرمنوتیک فلسفی بیش از همه مرهون شاگرد و برجسته هیدگر، هانس گئورگ گارامر است. در فصل چهارم سعی برآن بوده است که ابعاد این علم مشهور هرمنوتیکی به طور مفصل تجزیه و تحلیل شود، بدین سبب فصل مربوط به بررسی آراء هرمنوتیکی گارامر پر حجم فصل کتاب است. فصل پنجم به بررسی افکار دو تن از متفکران برجسته قرن بیستم تا یورگن هابرماس و پل ریکور اختصاص دارد. بر خلاف پل ریکور، هابرماس برای هرمنوتیک از آن روست که در مقابل دعوی عمومیت هرمنوتیکی فلسفی می ایستد. وی با طرح «تفکر انتقادی» و «نقد ایدئولوژیک» بر آن است که علوم اجتماعی از قلمرو هرمنوتیک بیرون است و این حوزه از دانش را باید به مدد تفکر نقدی و نقد ایدئولوژی فهم کرد نظر به اهمیت افکار هرمنوتیکی متفکر فرانسوی پل ریکور هسمت اعظم مطالب این فصل به تبیین و نقد و ارزیابی آرا بر وی اختصاس دارد. فصل ششم به آراء حقوق دان و مورخ ایتالیایی املیوبتی و نویسنده آمریکائی اریک هوش می پردازد. این دو در مقابل نسبی گرائی حاکم بر هرمنوتیک قرن بیستم می ایستند و از غیبی گیرایی و امکان دستیابی به فهم و تفسیر عینی و معتبر بشدت دفاع می کنند. در خاتمه کتاب توضیحاتی درباره قریب بیستم و پنج اثر قابل توجه هرمنوتیکی آورده شده است. خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه : مفهوم هرمنوتیک به منزلة شاخه ای خاص از دانش، پدیده ای نوظهور و مربوط به دوران مدرنیته است؛ هرچند از یونان باستان به گونة پراکنده تداول داشته است. هرمنوتیک مأخوذ از ریشة یونانی و به معنای « تفسیر» است. هرمنوتیک نظریة عمل فهم است در جریان روابطش با تفسیر متون که سه رویکرد خاص، عام و فلسفی دارد. چرخشهای بنیادینی که در جهتگیری هرمنوتیکی و نوع نگاه به وظایف و درونمایة آن در طی تاریخ بهوقوع پیوسته، اهداف متفاوت و ناسازگاری را برای آن رقم زده است. با این حال، هرمنوتیک میدانی وسیع از فعالیتهای فکری را پوشش میدهد و با بسیاری از حوزههای دانش و اندیشه تلاقی میکند. این تعامل گسترده، تا حد زیادی مرهون توجه هرمنوتیک به زبان و متن است. در مغرب زمین، از سنت آگوستین تا نیچه، مباحثی هرمنوتیکی طرح کردهاند که میتوان آنها را هرمنوتیک بینام دانست. برخی از مباحث پژوهشگران دینی ما نیز مشابه نظریات هرمنوتیکی است که در علم اصول، تفسیر و عرفان از آن سخن میرود. از دیگرسو، بسیاری از آموزههای هرمنوتیکی، روش مقبول فهم متن در مباحث دینی را به چالش میکشد. سرآغاز کاربرد واژة هرمنوتیک به قرن هفدهم و کتاب "دان هاور" بازمیگردد که خود، ریشه در نهضت اصلاح دینی دارد. مباحث لوتر در تفسیر کتاب مقدس، سرچشمة درک هرمنوتیک بهمثابة منطق تفسیر متون بهشمار میآید. با این وصف، آغاز هرمنوتیک مدرن به اندیشههای "شلایرماخر" و الهام او از رمانتیسم اروپایی بازمیگردد. در مطالعة تاریخی، هرمنوتیک شلایرماخر دوازده ویژگی دارد که آن را از دیگر اندیشههای هرمنوتیکی ممتاز میکند. فیلسوف آلمانی، "ویلهلم دیلتای"، افقی نو را در بحثهای هرمنوتیکی گشود. بهمنظور درک روشنتر از دیلتای و تفکر هرمنوتیکی او باید فضای حاکم بر تفکر فلسفی در اواخر قرن نوزدهم را شناخت و نگاه او به علوم انسانی را پیگرفت. هرمنوتیک تا این دوره، هرمنوتیک ماقبل فلسفی نامیده میشود، اما با هیدگر و پس از او گادامر، ریکور و دریدا، «هرمنوتیک فلسفی» نام میگیرد. اینان دربارة خود فهم و تفسیر پژوهش کردهاند و هرمنوتیک را از سطح روششناسی و معرفتشناسی به هستیشناسی فهم برکشیدهاند. رویکرد "هیدگر" به هرمنوتیک هم هستیشناسانه است و هم پدیدارشناسانه. تلقی خاص او از فهم، تقدم فهم بر زبان و تفسیر، پیشساختار داشتن فهم، حلقوی بودن فهم، تفسیر متن و تاریخی بودن انسان، از ویژگیهای هرمنوتیک هیدگر است. پژوهش دربارة میزان کامیابی هیدگر در تأسیس هستیشناسی بنیادین خود، و نیز هرمنوتیک فلسفی، ما را به فهم اندیشههای او نزدیک تر میکند. پس از هیدگر، گادامر در شرح و بسط آموزههای هرمنوتیکی او کوشید و هرمنوتیک فلسفی را به جامة تبیینی منظم و جامع درآورد و در گسترش دامنة مباحث هرمنوتیک به علوم اجتماعی، نقد ادبی، حقوق و الهیات نقشی اساسی ایفا کرد. مسألة روش و ماهیت فهم و جایگاه زبان، از ارکان بنیادین اندیشههای هرمنوتیکی گادامر بهشمار میروند. با نقد مبانی هرمنوتیک گادامر، شأن او در دستگاه هرمنوتیک فلسفی بیشتر شناخته میشود. پس از گادامر، هابرماس و ریکور سهمی جدی در گسترش مباحث هرمنوتیکی به حوزة عمل اجتماعی داشتند. رویکرد اصلی هابرماس هرمنوتیکی نیست، بلکه معطوف به «تفکر انتقادی» است و میتوان او را برجستهترین نمایندة «نظریة انتقادی» در روزگار معاصر دانست. نقد ایدئولوژی و مباحثة او و گادامر، دامنة مباحث هرمنوتیک را گستردهتر میکند. اندیشة پل ریکور، در مقایسه با دیدگاه هابرماس، ابعاد هرمنوتیکی افزونتری دارد. در اندیشههای او فلسفة تأویل، نماد، تمایز متن و گفتار، عمل اجتماعی، قوس هرمنوتیکی، تکثر قرائت متن، تفسیر معتبر و نقد ایدئولوژی، مفاهیمی بنیادین به شمار میآیند. نقد و ارزیابی اندیشههای ریکور در همة سویههای آن، امری بایسته است. در قرن بیستم، گرایشهای عینیگرایانه در هرمنوتیک نیز وجود دارند. املیو بتی و اریک هرش، از متفکران برجستة این رویکرد، نوعی بازگشت به سنت تاریخی را تداعی میکنند و با رویکرد نسبیگرایانة هرمنوتیک فلسفی به مقابله برمیخیزند. این دیدگاه، هرمنوتیک فلسفی را نقد میکند، برای تفسیر متن قواعدی پیش مینهد و از ضرورت منطقی برای اعتبار فهم سخن میگوید. این تحلیل تاریخی و بازگفت سیر فکری، ما را با مباحث هرمنوتیکی بهگونهای عمیق آشنا میکند. به دست دادن نمایهای درجهبندی شده از منابع و مآخذ هرمنوتیک نیز میتواند از برخی دشواریهای پژوهش در این موضوع بکاهد. مولف کتاب حاضر را در شش فصل تالیف کرده که عبارتند از: چیستی هرمنوتیک، سیری در تاریخچه هرمنوتیک تا آغاز قرن بیستم، هرمنوتیک هیدگر، هرمنوتیک فلسفی گادامر، هرمنوتیک هابرماس و ریکور، هرمنوتیک عینی گرا.
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام / رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم / عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی