مقدمه پوشش زنان ابعاد چندی دارد و می توان آن را از جنبه های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی مطالعه و بررسی کرد. از لحاظ اجتماعی، لباس و نحوه پوشش در سطوح روابط دو جنس زن و مرد با یکدیگر در اجتماع تأثیر می گذارد. همچنین می تواند در تحکیم یا تزلزل خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی نقش داشته باشد. از نظر سیاسی، گاه نحوه پوشش، بیانگر جهت گیری های سیاسی است و می تواند پیامدهای سیاسی نیز به دنبال داشته باشد. همچنان که حجاب، در دوران انقلاب الجزایر، ابزاری برای مبارزه سیاسی در مقابل استعمار فرانسه بوده است. از لحاظ فرهنگی، پوشش زن به عنوان یک جنس که بخش مهمی از جامعه است و در تعامل با جنس مرد قرار دارد، نشان دهنده گرایش ها و جهت گیری های فرهنگی است؛ به گونه ای که از لباس می توان به عنوان نماد و نشانهای فرهنگی یاد کرد؛ نمادی که حکایت از باورها و ارزش های یک فرهنگ دارد. در اسلام نگاه به پوشش زنان مانند دیگر دستورات دینی مبتنی بر مصالحی است که این مصالح با توجه به جنبه های مختلف زندگی فردی و جمعی زنان و بلکه جامعه تعیین می شود. نظر به تحول نهادهای اجتماعی، ایجاد نهادهای جدید و نیز و تغییر شرایط سیاسی و فرهنگی جوامع در زمانهای مختلف، بازگشت به منابع اسلامی و مطالعه و بررسی مجدد آنها ضرورت می یابد. شکل گیری شرایط و مقتضیات جدید سبب بحث در برخی حیطه های نو همانند میزان دخالت حکومت در پوشش زنان شده است. همچنین در برخی حبطه ها چون راههای ارتقای و پوشش اسلامی با آثار آن به رغم اینکه در گذشته نیز از آنها بحث شده، تبیین دوباره ای را ناظر به شرایط جدید اقتضا می کند. این نوشته با در نظر داشتن شرایط و مقتضیات کنونی به بحث درباره موضوع پوشش زنان در اسلام پرداخته است. توجه به این نکته نیز لازم است که همچنان که در بحث مفاهیم آمده است به جای واژه حجاب عنوان «پوشش اسلامی زنان» برای موضوع مطرح شده مناسب است، ليكن از آنجا که واژه حجاب برای این موضوع به غلط شایع و مصطلح شده در نام کتاب به آن اشاره شده، اما در متن این کلمه به معنای اصلی لغوی آن به کار رفته است.