کتاب «اسلام و روابط بین الملل(چارچوب های نظری، موضوعی، تحلیلی)» به اهتمام دکتر حسین پور احمدی و با گفتارهایی از اصغر افتخاری، محمد پزشکی، حسین پوراحمدی، محمد حسن خانی، سیدجلال دهقانی فیروزآبادی، مهدی ذاکریان، محمد ستوده آرانی، عبدالوهاب فراتی، یحیی فوزی، رضا کلهر، سید احمد موثقی و منصور میر احمدی است که در 756 صفحه توسط انتشارات دانشگاه امام صادق(ع) به چاپ رسیده است. فصل نخست این کتاب تحت عنوان «اسلام و نظریه های روابط بین الملل؛ رویکردی فرانظری» با هدف تجزیه و تحلیل دیدگاه اسلام به عنوان یک دین جهانشمول به نظریه های روابط بین الملل نگارش یافته است، سؤال اصلی این فصل: چه نسبتی بین اسلام و نظریه های روابط بین الملل وجود دارد؟ فصل دوم با عنوان «انقلاب اسلامی ایران و روابط بین الملل» با طرح این سؤال که آیا مبانی معرفت شناختی و عناصر بنیادین هویتی گفتمان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی منبعث از آن به مثابه مقاومت در برابر جهانی شدن و یا در تعامل با آن پدیدار شده اند؟ به برررسی و مطالعه مؤلفه های انقلاب اسلامی در متن جهانی شدن، تأثیر جهانی شدن بر حوزه معرفت شناختی انقلاب اسلامی و نهایتاً تهدیدات فراروی جنبه های هویتی انقلاب اسلامی می پردازد. فصل سوم تحت عنوان «گفتمان اسلامی و گفتمان جهانی» با هدف صورت بندی گفتمانی دیدگاه اسلام درباره روابط بین المللی نگارش شده است که در نتیجه آن امکان مقایسه با گفتمان جهانی فراهم می گردد؛ بر این اساس، ابتدا با اشاره به تحلیل گفتمانی روابط بین الملل، گفتمان اسلامی روابط بین الملل را توضیح داده، سپس با اشاره ای گذرا به گفتمان جهانی روابط بین الملل، به تبیین ظرفیت ها و انتقادهای گفتمان اسلامی نسبت به گفتمان جهانی پرداخته شده است. فصل چهارم با عنوان «چارچوب و مبانی روابط دولت اسلامی با نظام بین الملل» است که مهم ترین پرسش این فصل آن است که تعامل دولت اسلامی با نظام بین الملل را برحسب چه چارچوبی می توان مطالعه کرد؟ پاسخ اجمالی به این پرسش آن است که شرایط تحول یافته کنونی در عرصه نظام بین الملل مانع از تحلیل ما از نحوه تعامل دولت اسلامی با نظام بین الملل در چارچوب مفاهیم رایج در فقه سنتی است. در فصل پنجم تحت عنوان «صلح و امنیت بین الملل؛ رویکردی اسلامی» نگارنده با عنایت به مفروضات مهمی چون جامعیت اسلام و ارزش کاربردی آموزه های آن برای تنظیم مناسبات بین المللی، از چیستی و ویژگی های آموزه های اسلامی در عرصه صلح و امنیت بین الملل پرسش نموده است. فرض فصل ششم «اسلام و توسعه» آن است که اسلام آنچه را که حکم عقل و علم در ادبیات توسعه پذیرفته شده، تأیید می کند و آموزه های آن که منشأ حیات وحیانی دارند، حتی فراتر از عقل و علم به دلیل محدودیت هایی که دارند، ولی همسو با آنها، هم در فرآیند توسعه کمک کننده و راهگشا هستند و هم سمت و سوی کلی آن فرآیند را با هزینه های کمتر و در لایه های عمیق تر و پایدارتر تعییین می کنند. فصل هفتم با عنوان «اقتصاد جهانی و همگرایی کشورهای اسلامی» می باشد. فصل هشتم تحت عنوان «اسلام و نظام فرهنگی جهانی» با هدف راهیابی به فهم مسلمانان درباره آن چیزی است که نظام فرهنگ جهانی نامیده می شود، به پژوهش پرداخته شده است. فصل نهم با عنوان «آموزه های اسلامی و حقوق بشر» در پاسخ به پرسش کلیدی چگونگی آشتی میان حقوق بشر و اسلام، این فرضیه را مورد آزمون قرار می دهد که جابه جایی تعامل شریعت اسلامی با آموزه های مدنی اسلامی در موضوع حقوق بشر کاهنده جنبه های سلبی ارتباط حقوق بشر و اسلام است. فصل دهم تحت عنوان «جهان اسلام و سازمان های بین المللی» با طرح این سؤال که چگونه ماهیت عملکرد سازمان ملل متحد در تعامل کشورهای اسلامی و بحران جهان اسلام قابل تبیین است، برآن است تا ابتدا با طرح مبانی نظری فلسفه وجودی سازمان های بین المللی و نقش آنها در نظام بین الملل به تبییی عملکرد و ارزیابی مواضع جامعه ملل و سازمان ملل متحد در قبال کشورهای اسلامی پرداخته و در این راستا ابعاد گوناگون رابطه جهان اسلام با این سازمان ها را به بحث گذارد. فصل یازدهم «اسلام و سیاست بین الملل: بررسی دیدگاه امام خمینی(ره) به سیاست بین الملل» این سؤال را مطرح می کند که اسلام و به صورت خاص امام خمینی(ره) به عنوان یک متفکر اسلامی چه دیدگاهی در مورد سیاست بین الملل دارند؟ و در پی فهم و درک حقیقی دیدگاه و نگرش اسلام و امام خمینی(ره) به سیاست بین الملل می باشد. در فصل دوازدهم با عنوان «جنبش های اسلامی و نظریه پردازی در روابط بین الملل»، جوانب مختلف حضور و نقش آفرینی جنبش های اسلام در عرصه بین المللی در تأثیر آن بر ادبیان نظریه پردازی در روابط بین الملل مورد بررسی قرار می گیرد. فصل سیزدهم تحت عنوان «رادیکالیسم(اسلامی) و تروریزم در نظام بین المللی»، سخن خود را در سه مرحله اساسی یعنی ماهیت شناسی رادیکالیزم، پدیدار شناسی رادیکالیزم و نسبت شناسی رادیکالیزم و غرب سامان می دهد و در جمع بندی به تعامل میان رادیکالیزم و نظام بین الملل و آینده پژوهی در این زمینه می پردازد. فصل چهاردهم و پایانی این کتاب با عنوان «جایگاه و نقش اسلام گرایی در تحولات سیاسی خاورمیانه» به مطالعه حرکت های اسلامی به شکل کلی می پردازد، اشتراکات و تمایزات میان آنها را بیان می کند و فرآیند تحول و تغییر رویکرد در میان آنها ار توضیح می دهد و در ادامه به نحو ارتباط میان این حرکت ها با حکومت ها و نیز روند تعامل حرکت های اسلامی با مسائل سیاسی داخلی و منطقه ای خاورمیانه می پردازد.
عضو هیات علمی و دانشیار گروه علوم سیاسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی