انسان، دین و حکمت، سه حقیقت در تعاملاند؛ لذا نحوۀ پاسخ به دو پرسش انسانشناسانۀ «چرایی (فلسفه) هبوط انسان در دار کثرت» و «نحوۀ وجود انسان در نسبت با کثرات پیرامونیاش»، در نحوۀ دینشناسی و شکلگیری یک دستگاه حِکمی، بازتاب مییابد و «دستیابی به چشماندازی نوین در فلسفهی دین و حکمت» بهعنوان یک هدف معرفتی؛ از خلال پاسخ به پرسشهای فوق و با بهرهمندی از ظرفیتهای حکمت متعالیه و بر اساس روش قیاسی- برهانی قابل تحقق خواهد بود. حکمت متعالیه، نحوۀ وجود موجودات را «وجود ربطی (فقر محض در نسبت با مبدأ)» معرفی میکند، لکن با تبیین «نقش کثرت عرضی در حرکت جوهری»، میتوان از نحوهای پیوند وجودی میان موجودات متکثر سخن گفت و نحوهی وجودی به نام «وجود ترابطی» را تبیین نمود. انسان نیز که در دار کثرت هبوط یافته، علاوه بر وجود ربطی، وجود ترابطی دارد. «تمدن» بهعنوان موضوعی انسانبنیان، متأثر از این نحوۀ وجود- وجود ترابطی -؛ قابلیت تبیین فلسفی مییابد و بر همین مبنا میتوان از نوعی حکمت بهنام حکمت تمدنی سخن گفت و آن را «استکمال متقابل نفوس انسانی و موجودات دار طبیعت در سایۀ تمدن الهی و به واسطۀ انتقاش نفس آدمی به نظم عقلی عالم و تشبه به باریتعالی» تعریف کرد. همنشینی حکمت تمدنی با بحث قرآنی استخلاف، چشمانداز نوینی از فلسفهی دین را رقم میزند که در آن غایت «دین»، برپایی تمدن الهی معرفی میشود
دانش آموخته مقطع دکتری رشته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام استادیار گروه فرهنگ و هنر، دانشکدۀ معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات، دانشگاه امام صادق (ع)