فوکو از فرهنگ اسلامی و شیعی،از این پتانسیل قویسخن به میان میآورد و معتقد است مردم ایران با مذهب شیعی و اسلامی خود قدرت ونیرویی تولید میکنند که به واسطه این نیرو و رژیم تا دندان مسلح پهلوی وادار به تسلیممیشود. فوکو با اینبینش معتقد است که اسلام شیعی نیز در خود این قدرت و نیرو را دارد و در زمان مقتضیمیتواند قدرت را جمعآوری کند و بر ضد حکومتی یا رژیمی به کار گیرد. در انقلاب ایران نیز فوکو به ظهور این چهرهنرم و،در عین حال،بسیار تأثیرگذار از قدرت اشاره میکند و بر این باور است که شاهقدرتهای عادی و رسمی را حذف کرده بود؛ولی دریغ از اینکه قدرت شبکهای و پراکندهرا تقویت کرده باشد. میشل فوکو،در انقلاب ایران،ظهوراین ارده عمومی را بیان میکند و معتقد است این مقوله فوق العاده مهم و قابل ارج است؛چرا که کمتر ملتی توفیق خواهد داشت تا اراده عمومی را به منصه ظهور برساند. فوکو معتقد است بازگشت معنویت بهعرصه سیاست به توسط دین صورت میگیرد؛ولی این دین نیز ویژگیهای خاص خود رادارد و آن دین ارتجاعی و واپسگرا نیست:«اسلام در سال ۱۹۷۸ افیون مردم نبودهاست،دقیقا روح یک جهان بیروح بوده است. آنچه در آخر گفتنی است اینکه انقلابایران،به هر حال،نقطهای روشن در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر است کهتوجه بسیاری را به خود مشغول داشته است؛ولی آنچه باید برای ما مهم باشد توجه بهمراحل بعدی انقلاب و خصوصا آسیبشناسی انقلاب است که از این رهگذر آسیبها،آفات و موانع فراروی این انقلاب را که میتواند جریان اصل انقلاب را منحرف کند بازشناسیم و از این آفات جلوگیری کنیم.