اعتقاد به تناسخ ملکی در میان ملل و اقوام سابقه ای دیرینه داشته، اغلب حکمای اسلامی، از جمله صدرالمتالهین با اقامه استدلال هایی آنرا محال شمرده اند. اهم این براهین بر اساس مبانی ملاصدرا و حکمت متعالیه تمام است. از طرفی به نظر می رسد تناسخ ملکی قابل تطبیق بر برخی ضروریات دین از قبیل معادجسمانی، رجعت و زنده شدن مردگان است؛ در حالیکه ادله رد تناسخ در حکمت متعالیه دامنگیر این وقایع نیز خواهد شد. اما هرگونه قضاوت در خصوص این ناهمگونی اولیه پس از تبیین تناسخ ملکی و واکاوی مبانی مرتبط حکمت متعالیه در بحث تناسخ، فهم متون دینی در موضوعات سه گانه فوق و استخراج لوازم عقلی آن امکان پذیر است. درحالیکه پیروان حکمت متعالیه نیز تفاسیر، توجیهات و نظرات مختلفی در این موضوعات ارائه داده اند و اغلب کوشیده اند با حفظ ارتباط نفس با بدن عنصری(پس از مرگ) از ورود اشکال تناسخ پیشگیری کنند. تحلیل و بررسی های بیشتر در حکمت متعالیه نشان می دهد: تبیین ملاصدرا از معاد جسمانی جدای از میزان سازگاری با متون دینی به جهت رابطه اتحادی نفس و بدن به نحوی مبتنی بر استحاله تناسخ است، و مبانی علم النفسی ملاصدرا در رجعت نهایتاً تا بدن مثالی همراهی می کنند؛ اما با ارائه تصویری متفاوت از تعلق نفس به بدن و اعطای نقش فاعلی برای نفس در جریان احیاء موتی می توان به راهکار دیگری رسید که مانع از اطلاق تناسخ بر احیاء موتی و نیز رجعت می گردد. به خصوص که بحث وحدت جمعی نفس و همچنین نقش ایجادی نفس در معاد جسمانی صدرایی می تواند این راهکار را پشتیبانی کند و منجر به تبیینی منطبق بر مبانی ملاصدرا در بحث رجعت و احیاء موتی با بدن مادی گردد. در تحقیق حاضر تلاش شده به شیوه تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای مباحث پیشگفته پیگیری شوند.
دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)