معتزله و شیعه، بر مبنای تصوری که از تکلیف و غرض از آن که تکامل انسان و در نتیجه رسیدن به سعادت اخروی میباشد، و نیز با توجّه به نظری که درباره ی عدل و حکمت خدا داشته و همچنین با توجّه به نظریه ی حُسن و قبح ذاتی که به آن قائل بودهاند، «تکلیف مالایطاق» را از جانب خداوند، قبیح و محال دانسته اند. از این رو شرط اساسی مکلّف نمودن انسان، قدرت وی بر تکلیف است. از طرفی تنها چیزهایی با دعا درخواست میشوند که از جمله ی ممکنات باشند. اما در آیه ی ۲۸۶سوره مبارکه بقره مؤمنان با دعا، خواستار عدم تکلیف مالایطاق هستند. نظر به آنکه آیات قرآن حجّت است، لازم است پس از تشریح و اثبات شرط قدرت بر تکلیف، به توجیه و تبیین این دعای قرآنی البته با رویکرد کلامی، تفسیری بپردازیم. برخی مفسّران مانند علامه طباطبایی(ره) و آیت الله جوادی آملی، مراد از این دعای قرآنی را درخواست مؤمنان به منظور تخفیف تکالیف دشواری که ممکن است به عنوان کیفر نافرمانی های انسان به وی برسد دانسته اند. تکلیفی که قدرت، شرط آن است و تکلیف مالایطاقی که محال و قبیح میباشد، تکلیف ابتدایی است نه تکلیف کیفری. همچنین آیت الله جوادی آملی، اینگونه دعاها را نوعی اظهار خضوع و ادب در پیشگاه الهی دانسته اند. برخی دیگر با تأکید بر اینکه نفس دعا کردن به منزله ی عبادت، مطلوب میباشد نه آنچه که درخواست میشود، به توجیه این آیه پرداخته اند. البته بعضی از مفسّران نیز با استناد به این بخش از آیه، امکان تکلیف مالایطاق را نتیجه میگیرند، در حالیکه متکلمان امامیه، با دلایل نقلی و عقلی، قبح و امتناع آن را اثبات نموده اند. با عنایت به این مطلب که اصولاً دعا به امور محال تعلّق نمیگیرد، تا آنکه مثلاً بگوییم نفس دعا کردن نیکوست حتّی اگر نفی محالی درخواست شود، شاید به صورت یک احتمال بتوان گفت: این آیه بیانگر حقیقت و اهمیت دعا و تأثیر آن بر جنبه ی معرفتی وجود انسان است، و اینطور نتیجه گرفت که مؤمنان به واسطه ی دعایی حقیقی، به درک عظمت و قدرت خداوند، و درک ناتوانی خویش نائل گشته اند. از این رو چندان نامعقول نمینماید اگر بگویند: «ربّنا و لا تحمّلنا ما لاطاقه لنا به».
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
عضو هیات علمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام