یكی از موارد مهم و اساسی كه نقش به سزائی در كمالات انسانی دارد، حكمت است كه از موضوعات مهم قرآنی و روائی و فلسفه اسلامی می باشد. این واژه، در قرآن و روایات، مورد توجه و تأكید فراوان، قرار گرفته و از آن به «خیر كثیر» تلقی شده است. در این كه مفهوم و مدلول حكمت چیست، مفسران و فیلسوفان، تعاریف گوناگونی بیان كرده اند، كه برخی از آن ها، ناظر به موضوع و بعضی، ناظر به مسائل است و پاره ای نیز، غایت را مدّ نظر قرار داده اند. غالب افراد، حكمت را در راستای مشرب ها و مكتب های فكری و عقیدتی خود، معنا و تعریف نموده اند. آنچه در این مورد از مراجعه به قرآن و روایات بر می آید، آن است كه حكمت، یك موهبت بزرگ الهی است كه مصادیق متعدد و متنوعی دارد و این خود بر معانی تشكیكی و مراتب متعدد آن، اشاره دارد، كه بالا ترین درجه آن نبوت و ولایت می باشد. بر اساس ریشه یابی لغوی و موارد كاربرد آن در قرآن و روایات، می توان دو مشخصه مهم و اساسی، برای آن بیان كرد: یكی استحكام و استواری و دیگری منع و باز دارندگی با روی كرد اصلاح است؛ بنابراین هر چیزی، برای اتصاف به حكمت ، باید این دو ویژگی و مشخصه را داشته باشد. در نگاه فیلسوفان مسلمان، خصوصا مكتب اشراق و حكمت متعالیه، هر فلسفه ای را نمی توان حكمت، دانست؛ بلكه تلقی امثال شیخ اشراق و ملا صدرا، از حكمت، آن است كه با تمام وجود انسان، درك شود و آن ممكن نیست، مگر این كه در هر دو قوه نظری و عملی به كمال برسد. به همین مناسبت، «هانری كربن» اصطلاح حكمت را، به زبان فرانسه، به «تئو سوفی» ترجمه نموده است. در این تحقیق، «حكمت» از زوایای مختلف مورد پژوهش، قرار گرفته، به ویژه رابطه دین و فلسفه، مقایسه حكمت و فلسفه، تبیین شده و در نهایت،رابطه حكمت قرآنی با فلسفه، مورد بررسی قرار گرفته، كه به طور كلی، سه نظریه اساسی در این مورد، بیان شده است كه عبارت است از: تباین كلی، تساوی و عموم خصوص مطلق. و نتیجه تحقیق آن است كه رابطه، همان عموم خصوص مطلق می باشد. واژگان كلیدی: حكمت، فلسفه، فلاسفه مسلمان
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
رئیس پژوهشکده حکمت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سردبیر فصلنامه ذهن