بررسی سرشت ادراكات اعتباری و تفاوتهای آن با ادراكات حقیقی، بحث جدیدی در معرفتشناسی اسلامی است كه اول بار توسط مرحوم علامه طباطبایی(ره) مطرح شد. علامه طباطبایی با ابداع تفكیك مفاهیم حقیقی از مفاهیم اعتباری، گام بزرگی در جهت شناخت امور اعتباری و به تبع آن علوم قراردادی برداشت و حوزة اعتباریات را به مباحث انسانشناسی، علم اخلاق، فلسفه اخلاق، جامعهشناسی و غیره گسترش داد و نتایج توجه برانگیزی را از آن برگرفت. اما با توجه به اینكه مسأله ادراكات اعتباری جزئی از معرفت شناسی علامه طباطبایی است و علامه در خلال مباحث معرفتی خود به آن دست یافت، مهمترین هدفی كه از طرح این مطلب داشته مسلماً هدفی در حوزة معرفت و معرفتشناسی بوده است. علامه با طرح این مبحث یك نوع رئالیسم جدید را معرفی كرد، چرا كه اعتباریات صرفاً ساخته ذهن نیستند بلكه متكی بر حقایق بوده و آثاری واقعی به دنبال دارند؛ لذا واقعیت دارند اما نحوة واقعیت و هستیشان متفاوت از حقایق است. بر این اساس میتوان گفت: عالم واقع دو لایه دارد: یك لایه حقیقی و یك لایه اعتباری، كه بر این مبنا ادراكات هم دو دسته میشوند: حقیقی و اعتباری. رئالیسم علامه براساس مبحث اعتباریات، از مسائل مهمی است كه در این پژوهش مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. به علاوه همچنان كه در مقدمه كتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم آمده، علامه با طرح مباحث این كتاب، و از جمله بحث اعتباریات، قصد پاسخگویی به مكتب ماركسیسم را داشت. اینكه علامه با طرح این بحث چگونه توانست به این جریان نسبیگرا پاسخ دهد و نسبیت و تغییر در افكار را رد نماید، یكی دیگر از مباحث مطرح شده در این رساله است. در كنار این مباحث، بحث رابطه تولیدی بین حقایق و اعتباریات، احكام جاری در اعتباریات و طریق سلوك فكری در اعتباریات، از جمله مباحث دیگری است كه از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری به آن خواهیم پرداخت. واژگان كلیدی: ادراكات حقیقی، ادراكات اعتباری، اعتبار، حقیقت، عالم واقع.
رئیس پژوهشکده حکمت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سردبیر فصلنامه ذهن
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام