شناخت ابعاد وجودی انسان به عنوان "اشرف مخلوقات"، تاثیر زیادی در شناخت هستی مطلق و سایر حقایق هستی خواهد داشت (من عرف نفسه فقد عرف ربه). بسیاری از نابسامانیها و سردرگمیهای بشر ناشی از عدم شناخت صحیح از این عنصر اساسی هستی است. نظریههای دولت نیز هنگامی توانایی سامان دهی به امور سیاسی انسانها را خواهد داشت که متناسب با استعدادها، امکانات و نیازهای شناخته شدهی واقعی از آنان باشند. نگارنده بر آن است که بر اساس اصل لزوم و هماهنگی منطقی بین دیدگاههای مبانی انسان شناسانه (فلسفی) هر اندیشمند با اندیشه، نظریهها و آراء سیاسی او، سازگاری تحسین برتنگیز بین اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)، به ویژه نظریه ولایت مطلقه و تعریف ایشان از انسان را ارایه دهد. تا از این طریق یکی از نقاط اصلی و مبانی تفاوت بین نظریه امام و سایر نظریههای دولت موجود غربی در نوع نگاه به انسان روشن شده، امکان دفاع عقلانی از نظریه ولایت فقیه بیشتر فراهم شود و... این هدف از مسیر تبیین لزوم هماهنگی بین مبنا و روبنا، ارایه نمونههای ابتنای نظریات اندیشمندان بر مبنای انسان شناختی آنان، تبیین دیدگاههای امام خمینی در مورد ابعاد مختلف انسان و عوالم او، بیان نمونههایی از اندیشه سیاسی امام که براساس نگاه اسلامی به انسان طرح شده و در مجوع خوش بینی ایشان به انسانهای مسلمان و مستضعف و در آخر تحلیل چگونگی سازگاری نظریه ولایت فقیه با ویژگیهای انسان معرفی شده از سوی امام خمینی، دنبال شده است. به نظر می رسد تعمیق هرچه بیشتر در مبانی انسان شناختی دین به ویژه نزد اندیشمندانی هم چون حضرت امام و مطالعه تطبیقی با نظریات اندیشمندان غربی در این زمینه، در مواجهه با چالشهای امروز بسیار نافع باشد. واژههای کلیدی: نظریههای دولت، انسان شناسی، نظریه مطلقه فقیه، امام خمینی (ره)
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران