چکیده اخلاق یکی از دغدغه های زندگی بشر بوده و هست. حجم زیادی از کتاب های آسمانی و غیر آسمانی را در بر دارد. از آنجا که در اخلاق با رویکردهای عقلی، عرفانی و نقلی روبرو هستیم و چون به نظر می رسد که اخلاق عرفانی برآمده از عرفان عملی باشد، در رساله حاضر پس از بررسی رابطه اخلاق عرفانی و عرفان عملی روشن می گردد که اگر چه این دو علم اختلاف ماهوی ندارند ولی در تمایز اساسی آنها می توان گفت: که دغدغه اصلی عرفان عملی سلوک الی الله است، به خلاف اخلاق عرفانی که توجه اش معطوفبه صفات اخلاق می باشد. سپس در فصل دوم و سوم این رساله روشن می گردد که مولانا از جمله کسانی است که در طرح مباحث اخلاقی دارای رویکرد عرفانی می باشد که بر مبنای مباحث نظری معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی خاصی استوار گردیده است و پژوهش حاضر به بررسی مهمترین مبانی انسان شناختی اخلاق عرفانی از دیدگاه مولانا می پردازدکه بعضی از آنها مبانی عامی هستند که مشترک بین اخلاق عرفانی و فلسفی می باشد که عبارتند از «اختیاری بودن افعال انسان و باطن عمل انسان» و بعضی از آن مبانی مختص به عرفان است که شامل «مراتب وجودی انسان، عشق جبلی و کامن در انسان و نقش ریاضت در پدیدار شدن آن و کمال و سعادت انسان» می شود و در نهایت تأثیر هر یک از این مبانی را بر اخلاق عرفانی بررسی می نماید. مولانا در بحث اختیاری بودن افعال انسان بعد از اثبات اختیار با دلائل مختلف به مرتبه عالی اختیار می پردازد و می گوید: «چنانچه وجودات ممکنات مجازی و عدم های هستی نما هستند، صفات و افعال آنها نیز مستقل نمی باشد بنابراین همانطور که وجود انسان مظهر وجود حق تعالی است، قدرت و اختیار او نیز مظهر و فانی در قدرت و اختیار خداوند می باشد. وی با توجه به اختیار انسان در افعالش، انسان را صاحب صفاتی همچون طلب و اراده، مسئولیت می داند و اختیار در تفسیر نهایی خود مقاماتی چون فقر و فنا را به دنبال می آورد. در مبنای دوم بعد از اثبات این مطلب که بهشت و جهنم چیزی جز ظهور باطن عمل انسان نیست، می گوید: «این اعتقاد باعث رویش اوصاف اخلاقی همچون تقوا و زهد در انسان می شود زیرا انسان معتقد به تجسم اعمال از منهیات پرهیز نموده و رغبتش به دنیا کم می شود. مولانا در مبنای سوم به مراتب وجودی انسان که عبارتند از طبع، نفس، عقل و قلب می پردازد. سپس تأثیر هر یک از این مراتب را در اخلاق بازگو نموده و می گوید: طبع یکی از عوامل ایجاد اخلاق رذیله می باشد، زیرا طبع و سرشت انسان از طبیعت خلق شده و گرایش بی نهایت به آن دارد؛بنابراین رذایلی همچون زیاده گویی، زیاده طلبی، تمایل به خواب و خوراک، خلق تلخ و عصبی را به دنبال می آورد. چنانچه از نفس اماره رذائلی همچون حرص، انانیت، حسد و ... متولد می شود. اما عقل ایمانی (عقل ممدوح) به هواهای نفسانی عقال می زند و انسان را به زیور ادب و صفات نیکو آراسته می کند و انسانی که صاحب قلب است، ذاتش تبدل کامل پیدا نموده و تمام صفات انسان تحت تأثیر قلب منقلب می گردد و مظهر تام صفات الهی و متلبس به «خُلق عظیم« می شود. مولانا بر عشق فطری و جبلی انسان که به واسطه ریاضت آشکار می شود، تأکید به سزایی دارد، زیرا عشق «نخوت» و «ناموس» را که اساس رذائل است از بین می برد و یکباره انسان را به فضائلی همچون ایثار، صداقت، وفا، فتوت، غیرت و فنا متلبس می کند. در نظام اخلاقی مولانا غایت انسان، وصول و قرب به حق تعالی است، یعنی فنای از اوصاف بشری و ظهور اوصاف حقانی در او، لازمه رسیدن به این کمال، سیر و سلوک است که از یقظه شروع می شود و به مقام فنا و بقای باالله ختم می گردد، در مسیر سلوک تمام صفات و خلقیات نیکو در انسان به ظهور می رسد. کلید واژه ها: مبانی انسان شناختی اخلاق، اخلاق عرفانی، عرفانی اسلامی، مولوی، مثنوی معنوی.
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی گرمسار
استاد سطح عالی حوزه علمیه / عضو مجمع عالی حکمت و مدیریت گروه عرفان مجمع عالی حکمت اسلامی
استاد باز نشستهٔ دانشگاه شهید بهشتی تهران
* مديريت گروه عرفان اسلامي پژوهشكده امام خميني وانقلاب اسلامي *عضويت در هيئت امنا و شوراي پژوهشي آموزشي پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي *عضويت در شوراي سياستگذاري مركز فرهنگي دانشگاهي امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي دانشگاه آزاد *عضويت در شوراي فرهنگي دانشگاه آزاد * رئيس شوراي عالي بانوان فرهيخته دانشگاه آزاد * عضويت در شوراي راهبردي سازمان اسناد و كتابخانه ملي * عضويت در هيأت امناي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي