تحقیق پیش رو در واقع تلاشی است در راه شناسایی ماهیت ایمان که از عمده ترین مولفه های اعتقادی در میان دو دین بزرگ اسلام و مسیحیت است. آنچه در این تحقیق به بحث گذاشته شده است در آغاز در حوزه کلیات، به تاریخچه مفهوم ایمان در میان این دو دین، اختصاص یافته و در ادامه به مفاهیمی که در مورد این ماهیت به کار می آیند می پردازد. مفاهیمی از قبیل معرفت، تصدیق ، عقل و شک در این راستا به بحث گذاشته شده و ارتباط آنها با بحث ایمان مورد بررسی قرار گرفته است. آنچه که در ادامه در خصوص مقایسه مفهوم ایمان میان این دو دین مهم به نظر می رسد، شناخت ایمان در دین مسیحیت ، آموزه های کتاب مقدس و براساس اندیشه اندیشمندان حوزه کلام مسیحی است. براین اساس، عوامل و پیش زمینه های ایمان گروی در مسیحیت مورد عنایت واقع شده و در نهایت، ایمان در میان اندیشمندان مسیحی به دو دیدگاه عمده ایمان گزاره ای و نظریه غیر گزاره ای تقسیم شده و دیدگاه برخی از طرفداران هر یک از این دو دیدگاه عمده مانند توماس آکویناس، پاسکال، ویلیام جیمز، جان هیک، کیرکگور و ویتکنشتاین مورد طرح واقع شده و در نهایت مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. دیدگاه اسلام در مورد ماهیت ایمان نیز از ارکان اساسی این تحقیق بوده و تلاش شده است در آغاز دیدگاه متون دینی اسلام و شیعه در این مورد را به تصویر کشیده و از این روی در آغاز، دیدگاه کتاب آسمانی مسلمانان، (قرآن)در مورد ارکان این مفهوم، ارائه شده و در ادامه روایات شیعه در این مورد مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. و در نهایت مولفه هایی چون تعریف ایمان، نقش اقرار در ماهیت ایمان، میزان دخالت عمل صالح در ایمان و افزایش و کاهش پذیری ایمان بر اساس دیدگاه فرقه ها و نحله های دین اسلام (خوارج، اشاعره، مرجئه، معتزله و شیعه)به بحث گذاشته شده است. با توجه به توضیح و تبیینی که در این تحقیق در مورد ماهیت ایمان براساس دو دین بزرگ اسلام و مسیحیت و اندیشه متکلمان آنان، ارائه شده است ، این تحقیق در نهایت و نتیجه گیری بدین باور نائل آمده است که اولاً، مقوله ایمان از مولفه های اساسی این دو دین بزرگ محسوب شده و از همین روی در متون دینی و کلمات بزرگان این دو دین مورد اهتمام واقع شده است به گونه ای که اهتمام و عنایت به مقوله ایمان را می توان از مشترکات این دو دین بلکه کل ادیان آسمانی برشمرد. ثانیاً ایمان در ادیان، به امور غیرتجربی تعلق گرفته و از موجبات تأمین سعادت، تلقّی شده است. ثالثاً، ایمان مقوله ای اکراه و اجبار پذیر نبوده و تابع اختیار و اراده افراد است. گرچه این امر در منطق مسیحیت، در فرایند ریسک و خطر کردن و با توجه به عدم شناخت متعلق ایمان و در گرو مصلحت حاصل می شود. رابعاً، تبیین ایمان در اسلام و مسیحیت تابع پیش فرض های این ادیان بوده و با توجه به تفاوت اساسی این مبانی و منابع با یکدیگر، تبیین های متفاوتی از سوی اصحاب و اندیشمندان این دو دین عرضه شده است. به گونه ای که ایمان در اسلام جز با وصف یقین متصور نبوده و و با شک قابل جمع نیست. و این در حالی است که ایمان مسیحی مقوله ای شک پذیر و عقل گریز بلکه عقل ستیز است. بحث از ایمان در هریک از دو دین به خاطر علل و اغراض متفاوتی صورت پذیرفته است. در حالی که متکلمان در حوزه اسلامی ، با توجه به عقل پذیری مبانی الهیات و تأکید این دین به عقلانیت و خرد ورزی و نوع استدلالاتی که در فضای صدر اسلام و توسط پیامبر(ص) ، و بزرگان دین صورت پذیرفته و به خاطر مسائل تاریخی براساس هر یک از نحله های اسلامی ، برخی از مولفه ها(اقرار، عمل صالح و ...)، از ارکان آن فرض شده است ،در مسیحیت ، با توجه به این که منابع اولیه این دین از اساس ، در بستر خرد ناپذیری و در قالب امور چون تثلیث ، فرزند انگاری مسیح برای خدا ، فدیه بودن مرگ مسیح برای بخشیده شدن گناهان ، نجات و اموری از این دست، و در قالب کتاب مقدس ارائه شده و اولیای این دین از آغاز بر ایمان آوری به عنوان مقوله ای که معرفت را به دنبال خواهد داشت تأکید کرده و عقل گریزی را نشانه حقانیت آن می دانستند. خامساً، عمده مسأله ای که به اختلاف در نگاه این دو دین در باب ایمان منجر شده است دیدگاه متفاوتی است که در این دو دین نسبت به وحی وجود دارد . در حالی که در اسلام بر جزء بودن تک تک کلمات قرآن به عنوان وحی تأکید می شود و کلمات وحی از بیانات پیامبر(ص) متفاوت انگاشته شده است، وحی در مسیحیت، کلماتی هستند که توسط قلم برخی از اصحاب عیسی نگاشته شده و بیشتر جنبه تاریخی دارند. طبیعی است که نگاه متفاوت به وحی به عنوان متعلق ایمان موجب تفاوت اساسی در تلقی از ایمان شده و تمایز و تفاوت ایمان در این دو دین را به ارمغان خواهد آورد. سادساً، از اموری که موجبات تمایز حوزه تبیینی ایمان دراسلام و مسیحیت شده است، فضایی است که درمغرب زمین وپس از قرون وسطی شکل گرفته است. درحالی که مسیحیت قرون وسطی با به خدمت گرفتن فلسفه یونان برای توجیهات الهیات مسیحی، هر توجیهی غیر از توجیهات و تفسیرهای خود از حیات و عالم را نمی پذیرفت بلکه به کفر و الحاد متهم می کرد، اندیشمندان مغرب زمین در فضای غیر منطقی اربابان کلیسا به مقابله با این برداشت ها پرداخته، در طول زمان و در بستر رنسانس ، به تشکیک در توجیهات کلیسا پرداخته و در نهایت در فرایند سکولاریسم، حوزه دین و علم را از هم جدا کرده و امورات علمی را یقین پذیر و امورات الهی را اموری غیر علمی فرض کرده اند. این روند در ادامه، فرضیه غالب و گفتمان رایج اندیشمندان غربی گردید. در این فضا ایمان جز با توجیهات و تبیینهایی قابل جمع با شک، غیر معرفتی، خردگریز و عقل ستیز نمی توانست انجام شود. و این درحالی است که چنین فضایی در اسلام وجود نداشته و در اسلام، اموراتی که با عقل صریح مخالفت داشته است، مردود دانسته و طرد شده است .
رئیس پژوهشکده حکمت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سردبیر فصلنامه ذهن
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام