مسائل مربوط به اجتماع اغلب، از مسائل مربوط به فرد انسان پیچیدهتر است. این در باب عدالت نیز صادق است و از اینرو پژوهش در باب زوایای مختلف عدالت اجتماعی دشواریهای ویژه خود را دارد. پرسش اصلی رساله پیشِ رو این است که فلسفه اسلامی معاصر تا چه میزان ظرفیت و توان پاسخگویی به پرسشهای فلسفی بنیادین را در باب عدالت اجتماعی دارد؟ رهاوردهای این رساله دو بخشند؛ یکی پرسشهای مبناییِ گردآوریشده در فصل دوم که تلاش شده است تا همۀ بحثهای اصلی و مهمِ عدالتپژوهی را دربر گیرد. این پرسشها ذیل فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی طرح و بررسی میشوند و ما آنها را بهگونه استقرایی ذیل سه دسته پرسشهای ناظر به چیستی، پرسشهای ناظر به چرایی و پرسشهای ناظر به چگونگی عدالت گرد آوردیم. برخی از این پرسشها عبارتند از: عدالت چه نسبتی با مفاهیم ارزشی دیگر دارد؟ عدالت ارزشی عینی و واقعی است یا خیر؟ منبع شناخت امور عادلانه از غیر عادلانه چیست؟ قانون و عدالت چه نسبتی با هم دارند؟ انسان بنابر طبع خود عدالتگزار است یا عدالتگریز؟ حکومت در زمینۀ استقرار و تحقق عدالت در جامعه چه نقش و وظیفهای برعهده دارد؟ رهاورد دیگر پاسخهایی است که از عرضۀ نظریههای عدالتِ این فیلسوفان بر پرسشها بهدست آمدهاند. در بحث از چیستی عدالت در مجموع، نظریههای متفکران مورد بحث به اغلب پرسشها پاسخهایی دارد. میزان و چگونگی پاسخگویی در پرسشهای ناظر به چرایی نیز از جهت کمی و کیفی تقریبا مانند پاسخگویی به پرسشهای دسته پیشین است. اما کمیت و کیفیت بحثها در پاسخ به پرسشهای ناظر به چگونگی عدالت بسیار پایین است. در مجموع هر چه از عدالت درونی و فردی بهسوی عدالت اجتماعی و از چیستی بهسوی چگونگی میرویم، و در یک کلام، هر چه از بحثهای انتزاعی بهسوی بحثهای انضمامیتر پیش میرویم، بحثهای فلسفه اسلامی معاصر از جهت کمی و کیفی ضعیفتر میشود.
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام / رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم / عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
عضو هیات علمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام