با روی کار آمدن دولت نوگرای رضاشاهی، عصر نوسازی به طور واقعی در ایران آغاز گشت. فرآیند نوسازی از همان ابتدا، چالش میان فرایند نوسازی و ارزش های دینی را در پی داشت. شکاف حاصل از این منازعه تا روزهای آخر عمر سلسله پهلوی ادامه داشت. نخبگان عصر پهلوی برای بحران های حاصل از این منازعه، دست به تلاشهای گسترده ای زدند. مهمترین رویکرد آن در مقابل این چالش، دست یازیدن به ایرانی گرایی مبتنی بر ارزشهای ایران پیش از اسلام بود. آنان برای تضیعف مذهب که آن را مانع اساسی در قبال نوسازی می پنداشتند، به آفرینش هویت ملی جدیدکه با ارزشهای دینی بیگانه است، دست زدند. آنچه حاصل چنین فرایندی بود، شامل موارد زیر میشد: ۱- همگرایی تجدد و ناسیونالیسم؛ ۲- ظهور ناسیونالیسم ضد استعماری؛ ۳- تشدید چالش میان سنت و نوسازی؛ ۴- تضعیف مذهب به عنوان مانع نوسازی؛ ۵- منفعل شدن فزاینده نیروهای سنت گرا. با ظهور امام خمینی در عرصه تحولات سیاسی ایران، چالشی سخت و مستمر میان نیروهای چالش گر و رژیم سیاسی در گرفت که سرانجام به تخریب ساختار کهنه نظام شاهنشاهی و تأسیس جمهوری اسلامی منجر شد. دهه اول انقلاب با گفتمانی مبتنی بر ارزشهای دینی، در پی آن بود تا امنیت از دست رفته دنیای سنتی را با عرضه ایدئولوژی فراگیری جبران نماید. بنابراین با نفی ارزش های رژیم پیشین اراده خود را برای دگرگونی در ساختارهای پیشین معطوف ساخت و با وام گیری از اندیشههای سیاسی شیعی به اصلاح و جایگزین کردن ارزشهای دینی پرداخت. بدین ترتیب، نوسازی به مفهوم اصلاح و پالایش اخلاق جامعه و ایجاد عدالت اجتماعی آغاز گردید. بنابراین، علاوه بر طرد فرایند نوسازی به مفهوم رایج آن، ملت گرایی و ارکان غیر دینی هویت ایرانی نیز مورد انکار قرار گرفت. پس از گذار از دوران دشوار پر تنش دهه اول انقلاب، دوره دوم، "دوران سازندگی" نام گرفت. در این دوران، شرایط و الزامات درونی و بیرونی موجب تحول در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور گردید و دولت هاشمی رفسنجانی، نوسازی اقتصادی را به عنوان هدف اصلی برنامههای خود قرار داد. بدین ترتیب، دوران تازهای از چالش میان سنت و نوسازی در جمهوری اسلامی ایران، آغاز گردید. این چالش در اواخر دهه دوم به ویژه در دولت محمد خاتمی آشکارتر شد. در همین زمان از سوی نخبگان غیر رسمی، احیای ارزشهای ملی، به معنای مطالبات جدیدی بود که دولتهای وقت را وادار به اتخاذ رویکردهای تازه در قبال هویت ملی مینمود. بنابراین، در یک چارچوب جدیدی، نخبگان رسمی در تلاشند با پیوند میان دو لایه سنتهای دینی و هویت ملی فرهنگ ایرانی، آن دو را در یک مجموعه واحد و منسجم در کنار یکدیگر قرار دهند.
حمید احمدی (زادهٔ ۱۳۳۶، مشهد) یک محقق، نویسنده و استاد دانشگاه تهران است. .او تحصیلات متوسطه را در دبیرستان حاج تقی اقا بزرگ مشهد و تحصیلات دانشگاهی را در رشته علوم سیاسی در دانشگاه تهران (در رده لیسانس و فوق لیسانس) و دانشگاه کارلتون کانادا (در رده دکترا) به پایان رسانید. او درسالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۹ در جایگاه مفسر سیاسی و مترجم مسائل خاورمیانه در مطبوعات فعالیت میکرد و مسئو لیت کرسی خاورمیانه در سرویس خارجهه روزنامه کیهان را در دست داشت.وی مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران (از بهمن ۱۳۷۷ تا فروردین ۱۳۸۲) بوده و هماکنون عضو هیئت علمی و استاد تمام دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و کارشناس ارشد مسائلل خاورمیانه در مرکز مطالعات استراتژیک خاور میانه میباشد.
استاد حوزه و دانشگاه و ریاست مرکز اسناد انقلاب اسلامی