تبیین چرایی و چگونگی پیدایش آگاهی در جهان فیزیکی و نیز رابطه قاعدهمند حالات ذهنی با حالات فیزیکی از دشوارترین مباحث فلسفی است که در فلسفه ذهن معاصر مورد توجه خاص قرار گرفته است. نگرش طبیعتگرایانه و فیزیکالیستی اغلب فیلسوفان ذهن باعث شده که این حوزه و بهویژه مسأله آگاهی بسیار پرچالش باشد. در این میان برخی فیلسوفان دین نیز با طرح فرضیه خداباوری به عنوان نظریهای برای تبیین آگاهی و سایر مباحث ذهن-بدن استدلالی برای اثبات وجود خدا ارائه دادهاند. آنها تبیین مبتنی بر شخص، یعنی خداباوری را در مقام گزینه رقیبِ تبیین علمی مطرح و استدلال کردهاند که از این طریق میتوان تبیین خوب و مقبولی برای مسأله آگاهی و رابطه ذهن-بدن به دست آورد که از سایر تبیینهای رقیب بهتر است. حال سوال اینجاست که آیا این ادّعا صحیح است و استدلال آگاهی میتواند مطلوب خود را حاصل کند؟ برهان آگاهی در ساختار قیاسی و دو ساختار استقراییِ بیزی و استنتاج به قصد بهترین تبیین طرح شده است. در صورت قیاسی استدلال شده که تبیین علمی ممکن نیست و باید به تبیین مبتنی بر شخص متوسل شد. در این صورت باید اثبات شود که نه تنها تا کنون تبیینی برای مسائل مورد بحث یافت نشده بلکه اساساً دستیابی به چنین تبیینی ممکن نیست. در استدلال استقرایی ادعا شده که تبیین ناظر به شخص از مسائل مورد نظر بهترین تبیین است و بر اساس خداباوری – در قیاس با طبیعتگرایی- وجود آگاهی و حالات ذهنی در جهان محتملتر است. در این صورت باید برحسب برخی معیارها برتری تبیین خداباورانه اثبات شود. برهان آگاهی به تنهایی برای حل مسأله خداباوری کفایت نمیکند و حاصل آن تقویت فرضیه خداباوری است. به گفته فیلسوفان جانبدار این استدلال، صورتهای استقرایی آن از نوع تأییدی بوده و بر احتمال نتیجه میافزایند و صورت قیاسی نیز از همین سنخ است و همگی آنها شاهد خوبی برای فرض وجود خالقی عاقل، قادر و غایتمند فراهم میآورند، هرچند بعضی نقایص همچون فقدان جزئیات تبیینی را در آن نمیتوان نادیده گرفت.
دانشیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
استادیار دانشکده فلسفه و اخلاق دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام