از منظر حکمت متعالیه، حرکت جوهری دائمی نفس انسانی از رهگذر افعال ارادی انسان تحقق مییابد و انسان با فعل ارادی خویش، هم شخصیت و هویت درونی خود، هم جایگاه اخروی خود و هم پدیدههایی انسانی را شکل میدهد؛ بنابراین، کنش اجتماعی نیز بخشی از کنش ارادی انسان است ولذا کندوکاو پیرامون فعل ارادی انسان و مکانیسم صدور آن، نتایج و دلالتهای مفیدی در تحلیل کنش اجتماعی بهعنوان اساسیترین موضوع علوم اجتماعی بهدست خواهد داد؛ امری که پژوهش حاضر با روش تحلیلی-عقلی عهدهدار آن است. طبق این پژوهش، کنش اجتماعی درعین اینکه معلول عوامل درونی و فردی؛ یعنی علم، میل و اراده، بعنوان مبادی اصلی فعل ارادی است، متأثر از جامعه بعنوان عاملی خارجی نیز بوده و این تأثیر بیشتر بر همین مبادی کنش؛ یعنی آگاهی، گرایشها و اراده کنشگر اعمال میشود. همچنین مدل فلاسفه اسلامی از مکانیسم صدور فعل ارادی حاکی از آن است که اولاً، حکمت متعالیه منتقد تبیینهای شیءانگارانه از کنش اجتماعی بوده و در این مسیر، رویکردی دروننگرانه و معناکاوانه را اتخاذ میکند و با توجه به بحث علت غایی فعل ارادی، معانی اعتباری و معانی حقیقی، سه ساحت وجودی؛ یعنی قصد ذهنی کنشگر، اعتباریات اجتماعی و معانی حقیقی حاکم بر جهان اجتماعی را برای معنا بازشناسی میکند. ثانیاً، تبیین قصدی کنش اجتماعی پذیرفته شده؛ علاوهبر اینکه پدیدهها و هستی اجتماعی، خود بعنوان پیامد اجتماعی کنش و معلول آن تبیین شده و لذا کنش اجتماعی و جامعه در دیالکتیکی دائمی نسبت به یکدیگر علیت متقابل خواهند داشت. همچنین تقسیم مبادی ادراکی فعل ارادی به سه گونه ادراک حسی-خیالی، وهمی و عقلی امکان گونهشناسی فرهنگ و جوامع را فراهم میکند. بر این اساس، فرهنگ مبتنی بر عقلانیت فطری بعنوان آرمان حکمت متعالیه، میتواند به ارزیابی و انتقاد از فرهنگهای حسی-خیالی، وهمی و فرهنگ مبتنی بر عقلانیت ابزاری و الگوهای کنشی هریک از آنها -بعنوان فرهنگهای غیرعقلانی- بپردازد.