پژوهش پیش رو براساس اندیشه سیاسی - اجتماعی، استاد حکیمی ارائه شده، در این پژوهش از دو منظر کار صورت گرفته است. اول مبانی فکری شامل مکتب تفکیک، امامت، مرجعیت جایگاه عقل و تفکر روشنفکری که به شکل توصیفی بیان گردیده است. در مسئله تفکیک وی سعی کرده، به عرصه تفکر تفکیکی بپردازد و معارف اعتقادی و شناختی را تبین نماید. سپس وارد مسئله تفکیک می شود و آنرا یک ضرورت علمی میداند چرا که مسئله تأویل گسترش یافته، بخصوص در متون دینی و در کلام فیلسوفان و عارفان آن هم بصورت بیرون زا هنجار، اینجا ضرورت تفکیک مشربها و جداسازی مکتبها مشخص شد، تا هر موضوعی را در حیز خودش بیان کند. مکتب تفکیک ضد فلسفه نبوده بلکه ضد تأویل است. مسئله تفکیک براساس اجتهاد بوده و جداسازی فلسفه و عرفان و قرآن از یکدیگر میباشد. از طرفی وجود نحلههای گوناگون را بخاطر نبودن یک انسان هادی و راهبر میداند و برای رسیدن به علم صحیح وحی لازم بوده و آن از طریق پیامبران و اوصیای آنها میباشد چون عقل به تنهایی برای علم صحیح کافی نیست. وی نقش روشنفکران را در فرهنگ اسلامی مهم دانسته و روشنفکر واقعی را کسی میداند که علاوه بر مسائل بشری در سطح جهان در برابر دانسته، انسان را موجودی حر و ملاک اختیار امور را عقل میداند. در مسئله امامت: دوران ائمه(ع) را متفاوت دانسته و به هشت دوره متمایز تقسیم نموده، و پرداختن به موضوع امامت را ضروری دانسته و معتقد است بعد از رحلت پیامبر(ص) امامان: از جایگاه اسلامی و اجتماعی خود دور نگاه داشته شدهاند. به دنبال امامت، به اصل مرجعیت میپردازد چون نظام سازمان یافته زمان ائمه(ع) از بین نرود. اصل پژوهش در فصل سوم صورت گرفته، اندیشههای سیاسی - اجتماعی حکیمی که دغدغه اصلی استاد، یعنی به عدالت پرداخته شده. البته عدالت اقتصادی بیشترین دل مشغولی وی نشان میدهد. برای زدودن فقر و از بین رفتن تکثرگرایی راه حلهایی از طریق آیات و روایات ارائه نموده است. وی در اندیشه خود، استبداد رأی را به شدت رد میکند و در تعالیم اسلامی خود رأی بودن را موجب هلاکت میداند. وی در مورد اجتماع و فرد: انسان را به تنهایی نگاه نکرده، انسان و اجتماع را در همه مراحل وجودی زندگی از اثر مقابل چه مادی چه معنوی برخوردار میداند. در مورد ارتباط دینی و سیاست: اسلام در زندگی جمعی به سیاست نظر داشته و آنرا از اصول و قواعد اسلام جدا نمیداند و لذا مبانی اجتماعی و سیاسی در اسلام از پایههای استوار اسلام است. ولی کسانی که دین را از سیاست جدا میدانند جاهل یا مغروض دانسته و اسلام را عین سیاست میداند. استاد دین اسلام را نهاد سیاسی دانسته که مسائل سیاسی - اجتماعی و عبادی را در بردارد. وی نسبت به رهبری جامعه نگاه ویژهای داشته و برای رهبر ویژگیهایی را بر میشمرد. وی در باب انقلاب اسلامی، معتقد است حکومت دینی در نیل به اهداف عدالت اجتماعی و اقتصادی ناکارآمد می باشد.
استاد دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه مفید
استاد تمام گروه علوم و اندیشه سیاسی و معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی ، رئیس پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی