تحقق عدالت اجتماعی، همواره از دغدغههای دولتهای پس از انقلاب اسلامی بوده، ولی این مسئله در طی سه دهه گذشته با چالشهای نظری و عملی فراوانی روبهرو شده است. از این رو، باید به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که چالشهای مهم نظری در باب عدالت اجتماعی در گفتمانهای حاکم بر دولتهای جمهوری اسلامی ایران چیست؟ در این خصوص، فرضیه پیشنهادی چنین است: عدم تعمیق مفهوم عدالت اجتماعی، فقدان اجماع نظری درباره مفهوم عدالت اجتماعی بین دولتمردان، و بیقراری، گسست و عدم تداوم عدالت اجتماعی در گفتمانهای جمهوری اسلامی، از چالشهای مهم در این بحث به شمار میآید. پژوهش با استفاده از روش تحلیلی، خطوط فکری مفصلبندی شده گفتمانهای حاکم بر دولتهای جمهوری اسلامی ایران را توصیف کرده و سپس با ارزیابی انتقادی بهوسیله ابزارهایی، چون میزان عمق و پیچیدگی، میزان اجماع نظری و میزان تداوم، به واکاوی ضعفهای نظری گفتمانهای مزبور پرداخته است که بر اساس آن، چالشهای مهم عبارتاند از: الف) فقدان نظریه ای جامع، پذیرفتنی و مورد اجماع در باره عدالت اجتماعی بین دولتمردان که بر اصول و مبانی اسلامی مبتنی باشد؛ ب) نگاه سطحی و تکسویه توأم با افراط و تفریط که مفهوم وسیع و همه جانبه را به ابعاد کم اهمیت فرو کاسته است؛ ج) بیقراری، گسست و عدم تداوم عدالت اجتماعی در گفتمانهای جمهوری اسلامی.چالش های مذکور با توجه به نبودن معنایی واحد برای آن و نیز ارائه تفاسیر متفاوت از سوی دولت ها بنابر سلیقه ها و علایق فردی و گروهی رخ داده است.