نظارت اجتماعى، به عنوان فرايندى مهم و حياتى است كه ضامن بقا و تحقق اهداف جامعه مى باشد. عدم جريان فرايند كنترل اجتماعى متناسب با اصول و ارزش هاى حاكم بر يك جامعه، ضررهاى جبران ناپذيرى را بر آن وارد خواهد كرد. سازمان ها، نهادها و به بيانى كل جامعه به نوعى درگير فرايند كنترل اجتماعى مى باشند و هر فرد به خود حق مى دهد در مورد آن اظهار نظر كند و به تفسير و تحليل آن بپردازد. بديهى است نظام نظارتى هر جامعه اى، متناسب با ديدگاه كلى آن ها نسبت به جهان شكل مى گيرد. از اين رو، نظارت اجتماعى در جوامع اسلامى با آن چه جامعه شناسان تحت تأثير فرهنگ غرب و تحت عنوان نظارت اجتماعى مطرح ساخته اند متفاوت است. براى شناخت تفاوت اين دو نوع نظارت به عنوان اولين و مهم ترين گام در تبيين آن مباحثى تحت عنوان پيش فرض ها و اصول كلى و نظارت اجتماعى در دو بخش مطرح خواهد گرديد. در بخش اول، اصول كلى نظارت اجتماعى متناسب به آنچه جامعه شناسان تحت عنوان نظارت اجتماعى مطرح ساخته اند بيان مى گردد و در بخش دوم، اصول كلى نظارت اجتماعى از ديدگاه اسلام مطرح مى شود. با مطالعه و تأمل نسبت به آنچه جامعه شناسان درباره نظارت اجتماعى گفته اند و با صرف نظر از مباحث حاشيه اى و فرعى، مى توان دريافت كه دو اصل كلى بر تمام مباحثى كه تحت عنوان «كنترل اجتماعى» مطرح ساخته اند، سايه افكنده است. با اين كه جامعه شناسان به اين دو اصل تصريح نكرده اند، ولى به ندرت از آن تخطى نموده و همواره آن را رعايت نموده اند. اين دو اصل عبارتند از: يك. نظارت اجتماعى در قالب قلمروهاى محسوس و مادى جهان; دو. نظارت اجتماعى به عنوان فرايندى منفعل و متأثر از جامعه. اين دو اصل به ترتيب، توضيح و تبيين مى گردد