امروز که «حقوق بشر» کلید واژه ای است بسیار رواج یافته و مورد استناد در عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، دارای مبانی و ریشه هایی است که بدون در نظر داشتن آنها هرگز نمی توان درک درستی از مفهوم و حدود آن داشت. این مبانی، در فلسفه ساخته و پرداخته شده اند. دوره فلسفیِ مدرن در غرب، خاستگاه این مفهوم است. ایمانوئل کانت می تواند از جمله تأثیرگذارترین فیلسوفانی باشد که با فلسفه عملی خویش راه دستیابی به چنین مفهومی را هموار ساخت. او با تمسّک به محدود سازیِ عقل نظری، و آزاد کردنِ اراده و قدرت گزینش انسان، به انسان شخصیّت قانونگذاری اعطا کرد. انسانی که به غیر وابسته نیست، و خود به تنهایی غایت همه چیز است، دیگر نباید از سوی دیگران، یا خود نسبت به خویشتن، انسانیت را فراموش کند، یا تحقیر نماید. شأن انسانی و اصل عقلانی اخلاق، انسان را رئیس و مدیر جهان کرده است. از سویی دیگر، مبانی فلسفی وجود دارد که متعلق به طرف شرق عالم و سنت اسلامی است. در این سنت انسان در قوس نزول بالاتر از همه موجودات، و در قوس نزول برتر از مراتب پیشینش قرار دارد. امام خمینی به عنوان دانش آموخته این مکتب، و به طور اخصّ شاگرد عارف حکیم آیت الله محمدعلی شاه آبادی، به انسان چنین می نگرد. از نظر ایشان، انسان دارای فطرت و نفس ناطقه ای است که عاشق کمال مطلق و به سوی خداوند باری تعالی در حرکت جوهری است. این عشق در تمام ابنای بشر اعم از سعید و شقیّ، مؤمن و کافر، یا ناسی و غافل، وجود دارد و تنها در مصادیق آن اشتباه می کنند. «حقوق بشر» در سنت فلسفیِ اسلامی و نگاه امام خمینی، معنا و مفهومی بسیار متفاوت می یابد چرا که انسانیت براساس عقل نظری ـ برخلاف عقل عملی در فلسفه کانت ـ تعریف می گردد. انسان در مسیر سعادت یعنی انسان کامل شدن قرار دارد و در غیر این صورت فطرت مخمّره خویش را محجوب کرده است.