"حال سؤال این است آیا می توان ادراک حسی را خطاناپذیر دانست و بدین ترتیب، شرط دوم معرفت را درباره اش احراز کرد؟ افلاطون ابتدا برای این کار، ادراکات حسی انسان بیدار و خفته و نیز سالم و بیمار را با یکدیگر مقایسه کرده و می گوید: در بدو امر نمی توان گفت هر دو، ادراک درست و صحیحی دارند، دست کم یکی باید ادراک خطا داشته باشد، و اساسا وجود خطا در ادراکات حسی، تعریف معرفت به ادراک حسی را مخدوش می سازد; زیرا شرط لازم معرفت را فاقد است. (157ـ158) افلاطون معتقد است نمی توان گفت که دیوانگان و یا کسانی که خواب می بینند، ادراکات صادقی دارند، اما این اشکال را مطرح می کند که اصلا چگونه می توان حالت خواب را از بیداری، یا حالت تندرستی را از بیماری بازیافت؟ افلاطون نیازی به پاسخ به این پرسش نمی بیند; زیرا بر اساس مقدماتی که در طول محاوره تا بدین جا ارائه شد و مورد قبول قرار گرفت، همه این ادراکات حسی، چه در حال بیماری و یا سلامتی، چه در حال بیداری و یا خفتگی، صادقند، هرچند با هم سازگار نباشند; زیرا پیش تر گفته شد که ادراک حسی برآیند تعامل و تفاعل دستگاه حسی انسان و چیزی است که بر این دستگاه تأثیر می گذارد و بر اساس نظریه صیروت دائمی اشیاء، که از هراکلیتوس به وام گرفته شده است، هم دستگاه حسی انسان در صیرورت و تغییر مدام است و هم شیء تأثیرگذار."
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام