تاریخ، جغرافیا، شرایط و گرایش ها؛ بحث از فلسفه ی اسلامی معاصر در ابتدا به تعریف سه واژه نیاز دارد :«معاصر»، «اسلامی» و «فلسفه». دانشمندان در مورد دایره ی شمول واژه ی معاصر، توافق نظر ندارند. آیا این واژه، قرن نوزدهم را نیز در بر می گیرد و یا طبق نظر به=عضی محقان - از آن جا که قرن نوزدهم در معنای دقیق تر به دوره ی «مدرن» فلسفه ی اسلامی تعلق دارد - این واژه فقط به قرن بیستم اختصاص دارد. بنابر نظر دیگر محققان، چنین تمایزی بین معاصر و مدرن وجود ندارد و بهتر است این دو از هم متمایز نشوند. هر دو (دوره) با اولین برخوردهای فکری جهان اسلام با غرب آغاز می شوند چنان که در مورد متفکرانی همچون الطحطاوی (۱۸۰۱-۱۸۷۳) در مصر و احمدخان (۱۸۱۷-۱۸۹۸) در هند، نمایان است. واژه «اسلامی» بیشتر محصولات فکری جهان اسلام را در بر می گیرد و گسترده تر و دقیق تر از واژه عربی در عبارت «فلسفه ی عربی معاصر» است که اغلب در جهان عرب و میان شرق شناسان به کار می رود. گاهی این دو واژه به صورت بدیل به کار می روند. البته، چه بسا واژه ی «عربی» نه تنها به جغرافیا بلکه به زبان نیز اشاره دارد؛ هر چند آثار دیگری به زبان های انگلیسی، فرانسوی، فارسی، اردو و ... وجود دارند. بسیاری از متون جهان اسلام به زبان عربی هستند، جهان اسلام در دوره ی معاصر یک بار موجودیت سیاسی واحدی داشت؛ یعنی امپراطوری عثمانی با استقلال نسبی از آنچه که امروزه دولت های ملی عرب و مسلمان را تشکیل می دهند.