منظور از روشنفکری دینی در این پژوهش، بهگونۀ ساده، همان روندی است که محور کار آنان بوده و راهکاری که در برابر همعصران دینی و غیر دینی خود به دست میدادهاند،همچون فرا رفتن از تفسیر تحت اللفظی قرآن کریم و دیگر نصوص دینی، عقلگرایی در فهم آیات و روایات،و به تبع آن مبارزه با خرافات و بدعتهای دینی که بر اسلام اصیل و اولیه عارض شده است،مراجعۀ مستقیم به آیات قرآن و نقد جدی بر اسلام تاریخی،به کار بستن اصل تسامح و تساهل،پرداختن به روشهای نو در زمینۀ آموزش و پرورش که پیامد آن ایجاد نهادهایی همچون مدارس جدید و در نتیجه،آگاهی سیاسی و فرهنگی مردمان در زمینه لزوم مبارزه با استبداد و آشنایی آنان با حقوقشان و... مدرسی چهاردهی در کتاب خود گزارشی از دیدار سید جمال و نجمآبادی میدهد که هرچند جای تامل دارد،ولی نشاندهندۀ برخی تفاوتهای فکری میان آن دو است:«گویند در روزهای ورود سید جمال الدین مشهور به افغانی به تهران،سید با شیخ هادی نجمآبادی که از دانشمندان روشنفکر ایران بود ملاقاتها کرد تا نقشهای برای بیداری مردم ایران طرح کنند و ایرانیان را به مفهوم آزادی،برابری،و برادری که پایه و اساس اتحاد اسلامی است،آشنا سازند و حکومت مشروطه را جایگزین دولت استبدادی قاجار گردانند. کسروی به پیشرفت دبستانها و پشتیبانی علمایی چون شیخ هادی نجمآبادی و آقا سید محمد طباطبایی-که دبستانی به نام «اسلام»تأسیس کرد-اشاره کرده و نوشته است:«پروای این دو تن به کار دبستان،زبان دیگران را بست و با همه روگردانی که اتابک از این کار میداشت و ناخشنودی خود را پوشیده نمیداشت،دبستانها سال به سال بیشتر میگردید و ما میبینیم در سال ۱۲۷۹ که چهار یا پنج سال از آغاز پیدایش دبستان میگذشت،بیست و یک دبستان برپا میبوده(هفده در پایتخت،و چهار در تبریز و بوشهر و رشت و مشهد)و اینها همه پدیدآوردۀ خود مردم بود و دررفتش را نیز آنان میدادهاند و دولت را پایی در میان نبوده.