"حتی اگر فرض شود که دیدگاه یگر درباره ارسطوی جوان و ارسطوی پخته، که در فصل اول کتاب ششم در مقابل هم قرار میگیرند، مانند شوپنهاور جوان و پخته که در مقدمه ویرایش دومWUrzel (8) Vierfachen در مقابل هم قرار میگیرند ـ حتی اگر فرض شود که این دیدگاه درست باشد ـ ب وجود این، نمیتوان فهمید که چگونه خداشناسی محضی که یگر به ارسطوی جوان نسبت میدهد مسما به اسم «فلسفه اولی» شده است؛ اسمی که ارسطو به صراحت در فصل محل بحث به خداشناسی نسبت داده است؛ زیرا اگر معرفت انسان محدود به وجود و ماهیت خداست، چگونه میتواند درباره هر چیزی [= همه امور [حکم صادر کند؟ «علم مورد جستوجو»، که در فصل اول کتاب ششم فلسفه اولی نامیده میشود، قبلا در فصل دوم کتاب اول، بر اساس دیدگاههای معمولی درباره «حکیم» یا sophosبه علمی تعریف شده بود که صاحب آن علم «به معنای خاصی به هر چیزی معرفت دارد. (17 b1003) (27) این مطلب مکمل برهان ارسطو بر این ادعای او در فصل اول کتاب ششم است که «فلسفه اولی» به عنوان خداشناسی به طور همزمان وجودشناسی عام و کلی نیز هست؛ زیرا جوهر محرک نخستین به نحو هم ریشگی نخستین جوهر در میان دیگر جوهرهاست: این جوهر «جوهر جوهرها» است، آنطور که میتوان آنرا بر اساس تشبیه به دست به عنوان ابزار ابزارها یا بر اساس تشبیه به عقل به عنوان صورت صورتها بدین نحو بیان کرد؛ زیرا همه جوهرهای دیگر در طبیعت جوهریشان وابسته به محرک نخستین، [یعنی [«جوهر نخستین» هستند."
استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام