بر اساس پذیرش حرکت جوهری که سراسر عالم ماده و طبیعت را یکپارچه حرکت میداند این پرسش پیش میآید که در این صورت آیا میتوان به هیچ موجود مادی، معرفت پیدا کرد؟ به این معنا که اگر جوهر اشیاء مادی و به تبع آن، همه اعراض آن، یکپارچه حرکت باشد، به محض اینکه برخوردی میان شیء خارجی با قوا و اندامهای شخص مدرک روی دهد، آن شیء خارجی محو و ناپدید، بلکه نابود میشود و شیء دیگری موجود میگردد. بنابراین، آنچه که در مرتبه دوم با قوا و اندامهای مدرک برخورد میکند، همان چیزی نیست که بار اول با آنها برخورد کرده است و بر این اساس، معرفتی که از اشیاء مادی به ظاهر ثابت و پایدار، از حیوان گرفته تا نبات و جماد حتی صخره و پولاد، بهدست میآید، به واقع معرفت به یک واقعیت نیست، بلکه معرفت به واقعیتهای فراوان و حتی قسمتناپذیر است. بنابراین، خود معرفت هم، شناخت واحدی نیست بلکه در حقیقت، معرفتی گسسته و تغییرپذیر و ناپایدار است.برای پاسخ به این پرسش باید دید که بر اساس نگرش ملاصدرا در خصوص حرکت، حرکت جوهری، حقیقت علم و معرفت، و به طور کلی هستی، پاسخ پرسشهای مزبور چیست و در این زمینه چه دیدگاههایی مطرح شده است، تا بتوان بر اساس آن ثبات معرفت را در عین حرکت جوهری معلوم استنتاج کرد.