هسته مرکزی روابط بینالملل فراتر از امنیت و راههای تحصیل آن توسط بازیگران بینالمللی، مربوط به حوزه جنگ، تهدید به جنگ و راهبردهای پدافندی علیه آن است. از اینرو، بحث جنگ و اشکال متنوع آن بر محیط بینالمللی سایه افکنده و عناصر و مفاهیمی همچون «امنیت» را تحت تأثیر قرار داده است، به گونهای که امنیت و مشتقات آن تحت تأثیر چهرههای ژانوسی جنگ میان دولتها هستند. پرسش اساسی دراین نوشتار این است که تحول جنگ از رویکرد کلاسیک به رویکرد نرمافزاری و نوین چه تأثیری بر تحول گفتمانی امنیت داشته است؟ بر این اساس، فرضیه پژوهش که عبارت است از تغییر شیوههای جنگ از سخت به نرم، بسترهای تغییر امنیت از کلاسیک به سوی امنیت نرم را سبب شده و دگرگونی اساسی را در حوزه امنیتی فراهم آورده است و این حرکت با توجه به منطق جنگهای نرم افزارانه یک ضرورت و الزام محسوب میشود. کاهش گرایش نظامی در جنگهای نوین، دامنه تهدیدات امنیتی علیه کشور هدف را فزونی بخشیده است به گونهای که تأمین امنیت در عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی- اجتماعی ضروری گشته است و به همین خاطر توجه به امنیت نرم در قبال جنگ نرم که تهدیداتی در تمامی سطوح غیر نظامی را به همراه دارد الزامی است. در این پژوهش برای اثبات فرضیهها و پاسخدهی به سؤالات، از روش اسنادی و با رویکردی پژوهشی و تحلیلی بهره گرفته شده است.